اشاره:
از نگاه تربیتى و اخلاقى، یکى از بهترین و کارآمدترین روشهاى پرورشى و سازندگى، تربیت از راه نشان دادن الگوها و سرمشقهاى عینى و عملى است. اسلام به عنوان مکتبى انسان ساز و جامعه پرداز این اصل اصیل را در برنامههاى تربیتى و اخلاقى خود مطرح کرده و با ارائه الگوهاى اصلى و حقیقى و پرهیزدادن از الگوهاى بدلى و دروغین، روش تربیتى ویژهاى را به جامعه بشرى نشان داده است.
قرآن کریم افزون برآموزشهاى موعظهاى، دستورالعملهاى کلى و بنیادى در زمینه کسب فضایل و خصلتهاى انسانى و آداب و اخلاق اسلامى; الگوهاى عینى را نیز معرفى کرده است:
۱- «قد کانت لکم اسوه حسنه فى ابراهیم و الذین معه…» (۱)
قطعا براى شما در پیروى از ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست.
۲- «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه…» (۲)
براى شما در زندگى رسول خدا صلى الله علیه و آله سرمشق نیکویى است.
در آیات زیادى در قرآن سخن از نمونههاى عالى انسانى به میان آمده و به عنوان راه یافتگان فرزانه و قابل پیروى معرفى شدهاند. (۳)
درفرهنگ دینى و گفتار پیشوایان مذهبى نیز به این اصل اساسى اشارتها و صراحتهاى گوناگون به چشم مىخورد.
امام على علیه السلام مىفرماید:
«فتابنبیک الاطیب الاطهر صلى الله علیه و آله فان فیه اسوه لمن تاسى…» (۴)
پس به پیامبر پاکیزه و پاک صلى الله علیه و آله خود اقتدا کن که در – رفتار – او خصلتى است که زدودن اندوه خواهد….
در این کلام نورانى که حضرت پیش از آن به اسوههایى مانند حضرت موسى و حضرت عیسى و حضرت داود علیهم السلام اشاره مىکند، دو نکته قابل دقت است:
۱- اصل اسوه پذیرى و ضرورت الگو در زندگى انسان مسلمان.
۲- نشان دادن بهترین و جامعترین الگو در تمام زمینههاى انسانى و الهى; یعنى وجود پربرکت و باکرامت رسول الله صلى الله علیه و آله.
امام صادق علیه السلام نیز از شیعیان مىخواهد که با زبان عمل مردمان را به فرهنگ دینى فراخوانند که این زبان اثرش از زبان گفتارى بسىبیشتر و سودمندتر است:
«کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلاه و الخیر فان ذلک داعیه.» (۵)
مردمان را به غیر گفتارتان به سوى اسلام و ارزشهاى دینى فرا خوانید تا در رفتار شما پرهیزگارى و تلاش و نماز و نیکى ببینند، چه این که این گونه دعوت کردن، اثرگذار است.
تردیدى نیست که یکى از بهترین و موفقترین روشهاى تربیتى، تربیت از راه نشان دادن الگوهاى عملى است و به همین جهت قرآن کریم پیامبراکرم صلى الله علیه و آله را اسلام مجسم و قرآن مجسد مىنامد، زیرا تمام مبادى ارزشها در وجودش و در سخن و سیرهاش متبلور شده است. در کتابهاى تربیتى نیز این روش را براى پرورش و سازندگى فرد و جامعه سودمندتر مىدانند.
«عملىترین و پیروزمندانهترین وسیله تربیت، تربیت کردن با یک نمونه عملى و سرمشق زنده است. تالیف کتاب درموضوع پرورش آسان است و ترسیم یک نقشه خیالى اگرچه کامل و همه جانبه و وسیع باشد، آسانتر; اما این روش و نقشه تا هنگامى که به یک حقیقت عینى واقعى بر روى زمین تبدیل نشده… مرکبى استبر کاغذ و نقشه معلق در فضا. تنها روشى محقق مىشود و منشا حرکت مىگردد و تحولى در تاریخ ایجاد مىکند که عملا بر روى زمین و در زندگى اجتماعى اعمال گردد.» (۶)
در این سلسله از نوشتار برآنیم که سیر کوتاه داشته باشیم در سیره اخلاقى امام حسین علیه السلام. زیرا براین باوریم که آن حضرت در سخن و سیره خود پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و پدر بزرگوارش امام على علیه السلام و برادرش امام حسن علیه السلام بهترین سرمشق است. آن چنان که خود فرمود: «فلکم فى اسوه» (۷)
اسوه بودن امام حسین علیه السلام در تمام زمینههاى فردى، اجتماعى، سیاسى، نظامى، فرهنگى و اعتقادى تجلى و تبلور دارد. لکن در این نوشته تلاش ما برآن است که از دیدگاه اخلاقى و تربیتى به زندگى و رفتار و گفتار آن حضرت بنگریم. براین باوریم که سیره اخلاقى آن امام همام همچون سیره سیاسى و اجتماعى و عاشورایى وى الهام بخش و انسان ساز است.
به دیگر سخن، او همان گونه که سرور شهیدان و سرور آزادگان است، سرآمد بزرگوارىها و فضیلتهاى انسانى و اسلامى نیز هست. مکتب حسینى تنها مکتب جهاد و مبارزه با دیوهاى ظلم و ستم بنىامیه نبود، بلکه پیش از آن، این مکتب و پرورش یافتگانش در میدان جهاد اکبر آزمایش خود را نشان دادند و پیشتازى و جلودارى در میدان ارزشها را به نمایش گذاشتند.
حسین علیه السلام عصاره رسالت و میوه درخت امامتاست که سیره اخلاقى او مىتواند ترسیم کننده ارزشهاى والاى قرآنى باشد. اعتلاى شخصیت اخلاقى امام حسین علیه السلام و استقلال شخصیتسیاسى اجتماعى آن حضرت، انعکاس گستردهاى در جامعه اسلامى آن روز داشت; به گونهاى که دشمنان و مخالفان وى نیز آن را باور داشتند; به این جمله که از زبان معاصران آن حضرت نقل شده، بنگرید: معاویه به فرزندش یزید چنین سفارش کرد:
«حسین احب الناس الى الناس» (۸)
حسین محبوبترین چهره مردمى است.
و نیز ولیدبن عتبه، والى مدینه به عبیدالله بن زیاد نوشت:
«حسین به عراق روى آورده است. او فرزند فاطمه و فاطمه دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله است. بترس از آن که کمترین ناگوارى به او برسانى و اگر با او بد رفتارى کنى، مردم به تو و قبیلهات مىشورند و هیچ کس از خاصه و عامه تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد.» (۹)
این دو نمونه گواه این نکته است که: امام حسین علیه السلام به عنوان یک انسان وارسته و فرزانه در عصر خودش مطرح بوده و سیره و روش آن حضرت برهمگان روشن و معلوم بوده است.
چهره سیاسى – اجتماعى و نیز چهره انسانى و اخلاقى امام حسین علیه السلام به عنوان الگوى عینى جامعه اسلامى در میان دوست و دشمن مطرح بوده است.
اباعبدالله علیه السلام پیش از هرچیز، «عبدالله» بود و عبودیت در تمام زوایاى زندگى و رفتار و گفتارش آشکار بود. سیره او سازنده انسان و ترسیم کننده سیستم ارزشهاى اخلاقى است. به این حدیثشریف از زبان امام باقر علیه السلام بنگریم و چهره انسانهاى سوزنده و سازنده را ترسیم نماییم و سپس به نمونههایى از سیره سازنده اخلاقى امام حسین علیه السلام بپردازیم:
امام باقر علیه السلام در ترسیم اسوههاى شرآفرین و الگوهاى برکتآفرین و رحمتبخش چنین مىفرماید:
«ان لله عبادا میامین میاسیر یعیشون و یعیش الناس فىاکنافهم و هم فىعباده مثل القطر، و لله عباد ملاعین مناکیر، لایعیشون و لا یعیش الناس فى اکنافهم، و هم فىعباده مثل الجراد، لایقعون على شىء الا اتواعلیه.» (۱۰)
«همانا براى پروردگار بندههایى است پربرکت و بامیمنت که خود خوش مىزیند و مردم نیز در پرتو آنان زندگى خوشى دارند. آنها در میان بندگان مانند بارانند. در برابر، انسانهایى هستند نفرین شده و نکبتبار که نه خود زندگى سالمى دارند و نه کسى از زندگى آنان بهرهاى مىگیرد. این گروه مانند ملخ هستند که جز نابودى و تبهکارى چیزى ندارند.»
امام حسین علیه السلام الگوى رحمت، رافت، کرامت و بزرگوارى است که باران وجودش همگان را سیراب مىسازد و شادابى و نشاط و حیات و حرکت مىآفریند.
پى نوشت:
۱ – سوره ممتحنه، آیه ۴٫
۲- سوره احزاب، آیه ۲۱٫
۳- سوره تحریم، آیات ۱۱ و ۱۲ و سوره انعام، آیات ۹۰- ۸۳٫
۴- نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ترجمه شهیدى، ص۱۶۲٫
۵- اصول کافى، ج ۲، ص ۷۸٫
۶- روش تربیتى اسلام، محمد قطب، ترجمه جعفرى، ص ۲۴۴٫
۷- تاریخ طبرى، (هشت جلدى)، ج ۴، ص ۳۰۴٫
۸- تهذیب، ابن عساکر، ج ۴، ص ۳۲۷٫
۹- نفس المهموم، محدث قمى، ص ۱۰۷٫
۱۰- تحف العقول، ص ۳۱۰٫
منبع: ماهنامه کوثر، شماره ۴۴