اشاره:
اعتبار اربعین امام حسین (علیه السلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی وفاداران به امام حسین (علیه السلام) شناخته شده بوده است. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسى که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادى و دعا و روزه وعبادت است، ذیل ماه «صفر» مینویسد: نخستین روز این ماه (از سال ۱۲۱)،روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است.
روز سوم این ماه از سال ۶۴روزى است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهاى آن سنگپرتاب نمود در حالى که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.
روز ۲۰ صفر یعنى اربعین زمانى است که حرم امام حسین (علیه السلام) یعنى کارواناسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزى است که جابر بن عبدالله بنحرام انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) بشتابد و او نخستین کسى است از مردمان که قبر آنحضرت را زیارت کرد.
در این روز زیارت امام حسین (علیه السلام) مستحب است واین زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکرى (ع) روایت شده که فرمود:
علامات مؤمن پنج تاست:
خواندن ۵۱ رکعت نماز در شبانهروز نمازهاى واجب و نافله و نماز و شب به دست کردن انگشترى دردست راست، برآمدن پیشانى از سجده، و بلند خواندن بسم الله الرحمنالرحیم در نماز.
شیخ طوسى سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه السلام آورده است:
السلام على ولى الله و حبیبه، السلام على خلیل الله ونجیبه، السلام على صفى الله و ابن صفیه…
این مطلبى است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرنپنجم در باره اربعین آورده است. طبعا بر اساس اعتبارى که این روز میان شیعیان داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین میخواندهاند و اگر میتوانستهاند مانند جابر بر مزار امام حسین (علیه السلام) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقى و غیر عراقى در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع مى شوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.
۱. عدد چهل
نخستین مسألهاى که در ارتباط با «اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در متون دینى است. ابتدا باید نکتهاى را به عنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد نقش خاصی به لحاظ عدد بودن، در القاى معنا و منظورى خاص ندارند، به این صورت که کسى نمیتواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یاچهل یا هفتاد به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصى داشته باشد. این یادآوری، از آن روست که برخى از فرقههاى مذهبی، بویژه آنها که تمایلات «باطنیگری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب میکردهاند، و نیز برخى از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشههاى انحرافى و باطنی و اسماعیلی، مروج چنین اندیشهاى در باره اعداد یا نوع حروف بوده وهستند.
در واقع، بسیارى از اعدادى که در نقلهاى دینی آمده، میتواند بر اساس یک محاسبه الهى باشد، اما این که این عدد در موارد دیگرى هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینى میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست. به عنوان نمونه، در دهها مورد در کتابهاى دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمیشود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته براى مردم عادی، برخى از این اعداد طی روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفادههایى هم از آنها میشود.
تنها چیزى که در باره برخى از این اعداد میشود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرتاست. به عنوان مثال، در باره هفت چنین اظهار نظرى شده است. بیش از اینهرچه گفته شود، نمیتوان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی، از علماى بزرگ امامیه، در کتاب کشف الغمه فی معرفه الائمه در برابر کسانى که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازدهگانه برای اثبات امامت ائمه اطهار(ع) استناد کردهاند، اظهار میدارد، این مسأله نمیتواند چیزى را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامیها، میتوانند دهها شاهد مثل هفت آسمان ارائه دهند که عدد هفت مقدس است، کما این که این کار راکردهاند.
عدد «اربعین» در متون دینی
یکی از تعبیرهاى رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیارى از موارد به کار رفته است. یک نمونه آن که سنّ رسول خدا (ص) در زمان مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکرى است. گفتنى است که برخى از انبیاء در سنین کودکى به نبوّت رسیدهاند.
از ابن عباس گویا به نقل از پیامبر (ص) نقل شده که اگر کسى چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است که، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرتخواهند رفت. (مجموعه ورام، ص ۳۵)
در قرآن آمده است «میقات» موسى با پروردگارش در طى چهل روز حاصلشده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روى کوه صفا درحال سجده بود. (مستدرک وسائل ج ۹، ص ۳۲۹) در باره بنى اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعاى خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه میکردند. (مستدرک ج ۵،ص ۲۳۹) در نقلى آمده است که اگر کسى چهل روز خالص براى خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگى را به او میآموزد و حکمت را در قلب و زبانش جارى میکند. بدین مضمون روایات فراوانى وجود دارد. چله نشینى صوفیان هم درست یا غلط، از همین بابت بوده است. علامه مجلسى در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینى از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها آمده است که اگر کسى ازامّت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند درروز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگرى آمده است که امیرمؤمنان (ع) فرمودند:
اگر چهل مرد با من بیعت میکردند، در برابردشمنانم میایستادم. (الاحتجاج، ص ۸۴).
مرحوم کفعمى نوشته است:
زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالینمیشود. (بحار ج ۵۳، ص ۲۰۰)
در باره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل روز عَلَقه میشود. همین عدد در تحولات بعدى علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهاى کهن بکار رفته است، گویى که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شدهاست.
در روایت است که کسى که شرابخوارى کند،نمازش تا چهل روز قبول نمیشود. و نیز در روایت است که کسى که چهل روز گوشت نخورد،خلقش تند میشود. نیز در روایت است که کسى که چهل روز طعام حلال بخورد،خداوند قبلش را نورانى میکند. نیز رسول خدا(ص) فرمود:
کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود. (مستدرک وسائل، ج ۵، ص ۲۱۷).
اینها نمونهاى از نقلهایى بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است.
۲ . اربعین امام حسین (علیه السلام)
باید دید در کهنترین متون مذهبى ما،از «اربعین» چگونه یاد شده است. به عبارت دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست؟ چنان که در آغاز گذشت، مهمترین نکته درباره اربعین، روایت امام عسکرى (ع) است. حضرت در روایتى که در منابع مختلف از ایشان نقل شده فرمودهاند: نشانههاى مؤمن پنج چیز است:
۱- خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۱۱ نماز شب + ۲۳نوافل)
۲ـ زیارت اربعین
۳ـ انگشترى در دست راست
۴ـ وجود آثار سجده بر پیشانى
۵ـ بلند خواندن بسم الله در نماز
این حدیث تنها مدرک معتبرى است که جداى از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایى آمده، به اربعین امام حسین (علیه السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است.
نخست روزى که اسراى کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم روزى که جابر بن عبدالله انصاری، صحابى پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند. شیخ مفید (م ۴۱۳) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است، اشاره به روز اربعینکرده و نوشته است:
این روزى است که حرم امام حسین (علیه السلام) از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزى است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد.
کهنترین کتاب دعایى مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ طوسى پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن على بنالحسین (ع) و روز سوم ماه صفر روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال۶۴ هجرى است، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزى است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابى رسول خدا (ص) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است. (مصباح المتهجد، ص ۷۸۷) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین، هنگامى است که روز بالا آمده است.
در کتاب «نزهه الزاهد» هم که در قرن ششم هجرى تألیف شده، آمده: در بیستماین ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزههالزاهد، ص ۲۴۱) همین طور در ترجمه فارسى فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد طباطبائی، ص۹۱۶) و کتاب مصباح کفعمى که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجرى است این مطلب آمده است. برخى استظهار کردهاند که عبارت شیخ مفید و شیخطوسی، بر آن است که روز اربعین، روزى است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان، ص ۱۵۴) به هرروی، زیارت اربعین از زیارتهاى مورد وثوق امام حسین (علیه السلام) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
۳ . بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره کردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلى دیگر، اربعین رابازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال،علامه مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد:
احتمال صحت هردوى اینها (به لحاظ زمانی) بعید مینماید. (بحار ج ۱۰۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵) ایشان این تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این حال، درمتون بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب،در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی، اخبار ضعیف و داستانى هم دارند که برای شناخت آنها باید با متونکهنتر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که منابعى که پس از لهوف، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کردهاند، نباید بهعنوان یک منبع مستند و مستقل، یاد شوند. کتابهایى مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آوردهاند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی، ص ۲۶۹) نمیتوانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونى است که نوشته است:
در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینه دمشق، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه و نقر ثنایاه بقضیب کان فى یده و هو یقول:
لست من خندف ان لم أنتقم
من بنى أحمد، ما کان فَعَل
لیتَ أشیاخى ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل
قد قتلنا القرن من أشیاخهم
و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه، ص ۴۲۲)
وی روز اول ماه صفر را روزى مى داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالى که اشعار ابن زبعرى را مى خواند و بیتى هم بر آن افزوده بود، با چوبى که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) مى زد.
دوم سخن عماد الدین طبرى (م حوالى ۷۰۰) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در۱۶ ربیع الاول دانسته یعنى ۶۶ روز پس از عاشورا میداند که طبیعیتر مینماید.
۴. میرزا حسین نورى و اربعین
علامه میرزا حسین نورى از علماى برجسته شیعه، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر به نقد و ارزیابی برخى ازروضهها و نقلهایى پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر ویاز اساس، نادرست بوده است. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسى است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددى در نادرستى آن اقامه کرده است.
ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کردهاست که اسرا در بازگشت از شام، از راهنماى خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است. (لؤلؤ و مرجان، ص ۱۵۲)
داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را بهکربلا در اربعین نقل کرده است. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته میشود که وى در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگوارى بوده، درآن مطرح کرده است.
اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسى در مصباحمیگوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانستهاند، در هر دو موردتردید میکند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتى اسراء را در کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانى که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس میگوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است، اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید میکند. (اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۱۰۱).
این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانى و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را براى محافل روضه خوانى و این اثر را به عنوان یک اثر علمى نوشته باشد. دلیلى ندارد که ما تردید هاى او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر مى رسد منطقى ترین چیزى که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.
اما در باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگى امامان و در بخش خاص به امام حسین (علیه السلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشارهاى به این که اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوى مهم شیعه هماشارهاى در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف، اخبارالطوال، و طبقات الکبرى اثرى از این خبردیده نمیشود.
روشن است که حذف عمدى آن معنا ندارد؛ زیرا براى چنینحذف و تحریفی، دلیلى وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب بشاره المصطفى آمده، اما به ملاقات وى با اسرا اشاره نشده است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى هم، به تبع استاد خود نوری، داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است. (منتهی الامال، ج ۱،صص ۸۱۷ ـ ۸۱۸) در دهههاى اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتى هم در کتاببررسى تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است. (بررسى تاریخعاشورا، صص ۱۴۸ ـ ۱۴۹) همین طور آقاى مطهرى که متأثر از مرحوم آیتى است. اما این جماعت یک مخالف جدى دارند که شهید قاضی طباطبائى است.
۵. شهید قاضى طباطبائى و اربعین
شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلى قاضى طباطبائى رحمه الله علیه، کتاب مفصلى با نام «تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین نوشت که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایى چاپ شده است.
هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسراى از شام به کربلا در نخستین اربعین، بعید نیست. این کتاب که ضمن نهصد صفحه چاپ شده، مشتمل بر تحقیقات حاشیهاى فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است. اما به نظر میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتى که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق نبوده است.
ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه،از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایى که براى این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کردهاند. دراین نمونهها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده روز طى میشده و بنابر این، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتى طی شده باشد. اگر این سخن بیرونى هم درست باشد که سر امام حسین (علیه السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت: بر فرض که طى این مسیر براى یک کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این خبر در کتابهاى معتبر تاریخ آمده است یانه. تا آنجا که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن هفتم به آن سوى تجاوز نمیکند. به علاوه، علماى بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، نه تنها به آن اشاره نکردهاند، بلکه به عکسِ آن تصریح کرده و نوشتهاند: روز اربعین روزى است که حرم امام حسین (علیه السلام) وارد مدینه شده یا از شام به سوى مدینه خارج شده است.
آنچه میماند این است که نخستین زیارت امام حسین (علیه السلام) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی براى رواج زیارت امام حسین (علیه السلام) بهره میگرفتند، آنروز را که نخستین زیارت در آن انجام شده، به عنوان روزى که زیارت امام حسین (علیه السلام) در آن مستحب است، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم ازسوى حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی،شیعیان را از زیارتآن حضرت در این روز برخوردار میکند.
اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایى است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز درروایات بیشماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.
زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسى و نیز «تهذیب الاحکام» وى به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است. وى گفت که مولایم امام صادق (ع) فرمود:
زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است… (مصباح المتهجد، ص ۷۸۸، تهذیب الاحکام، ج ۶،ص ۱۱۳، اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۱۰۱، مزار مشهدی، ص ۵۱۴ (تحقیق قیومی)، مزار شهید اول (تحقیقمدرسه الامام المهدی، قم ۱۴۱۰)، ص ۱۸۵ ـ ۱۸۶).
این زیارت، به جهاتى مشابه برخى از زیارات دیگر است، اما از آن روى کهمشتمل بر برخى از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است، داراى اهمیت ویژه میباشد. در بخشى از این زیارت در باره هدف امام حسین (علیه السلام) از این نهضت آمده است:
«… و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله…
و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی».
خدایا، امام حسین (علیه السلام) همه چیزش را براى نجات بندگانت از نابخردى وسرگشتگى و ضلالت در راه تو داده در حالى که مشتی فریب خورده که انسانیت خود را به دنیاى پست فروختهاند بر ضد وى شوریده آن حضرت را بهشهادت رساندند.
دو نکته کوتاه:
نخست آن که برخى از روایاتى که در باب زیارت امام حسین (علیه السلام) در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام حسین (علیه السلام) یادآور شده است. (اربعین شهید قاضی، ص ۳۸۶)
دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخى هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (علیه السلام) روز دهم محرم به شهادت رسیدهباشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته شده است، به احتمال ماه محرمى که در دهم آن امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده، باید گفت که روز شهادت را به شمارش نیاوردهاند. (بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۵).