نگاهی به آسیبهای خانواده امروز و علل ضعف در کارکردها
(مرکز امور زنان و خانواده – ریاست جمهوری)
شکی نیست که خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد. این خانواده، از یک سو هنوز گرفتار بعضی سنتهای غلط گذشته مانند بیعدالتی و ظلم به زنان بوده و از سوی دیگر آموزههای مدرن مانند انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقش ها، فردگرایی و اصالت لذتهای دنیایی، سلامت، ثبات و حتی کیان خانواده را به خطر انداخته و آسیبهای جدی اجتماعی به وجود آورده است، در حالیکه این موضوع چنان که بایسته است، به دغدغه اصلی اندیشمندان و مسئولان جامعه تبدیل نشده و عمده طرحها و بودجههایی که به نام خانواده تصویب میشود، عملا در حوزه مسائل زنان قرار میگیرد؛ و این در حالی است که سلامت خانواده شرط لازم برای آسایش و سلامت زنان است و با هدفگیری آن، تعالی کل جامعه نیز حاصل میشود؛ لذا آسیبشناسی این نهاد باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. برای این مهم، ابتدا باید تعریفی از خانواده متعادل، منطبق با آرمانها و آموزههای اسلامی ارائه کرد تا بر اساس آن، میزان و جهت انحراف نهاد خانواده امروز ایرانی مشخص شده و برنامهریزیهای لازم برای آسیب زدایی از آن به عمل آید. برای تعریف خانواده متعادل، دو بعد کارکردها و ساختار خانواده را مورد بررسی اجمالی قرار میدهیم.
کارکردهای خانواده متعادل
خانواده به دلیل اهمیت و جایگاه ویژهاش در حیات انسانها، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده و با رویکردهای دینی، اخلاقی، فلسفی و حقوقی مورد مطالعه قرار گرفته است. از زمان پیدایش و گسترش علوم جدید نیز شاهد بررسیهای تاریخی، مردم شناسی، روان شناختی و به ویژه جامعهشناسی در موضوع خانواده هستیم. جامعه شناسان، کارکردهای گستردهای را برای نهاد خانواده بر میشمرند ؛ تنظیم رفتار جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت، جامعه پذیری، عاطفه و همراهی، تامین پایگاه اجتماعی برای افراد خانواده، کنترل اجتماعی شامل کنترل همسران و فرزندان، کارکردهای اقتصادی و تداوم نابرابریهای جنسی، از جمله این کارکردها میباشد. برخی از این کارکردها از سوی دین اسلام نیز مورد تایید قرار گرفته و در مواردی تکمیل شده است.
از آنجا که خانواده چه به صورت گسترده و چه به صورت هستهای، عمری به قدمت تاریخ بشر داشته و از نیاز طبیعی انسان نشئت گرفته است، در نتیجه میتواند با حداقلی از کارکردها نیز پابرجا بماند. بر این اساس هر دو رویکرد جامعهشناسی و دینی به نوعی به کارکرد حداقلی برای بقای خانواده و کارکرد حداکثری برای توصیف بیشترین کارآیی آن میپردازند. به عنوان نمونه، پارسونز دو کارکرد را برای خانواده اساسیتر از سایر موارد و در حقیقت،موجب بقای خانواده میداند و رویکرد دینی نیز با مغبوض شمردن طلاق به عنوان یک حلال و توصیه به صبوری زوجین بر سختیهای زندگی، با نگاهی واقع گرایانه، کارکرد حداقلی برای خانواده را میپذیرد. تفاوت این دو رویکرد در آن جاست که از منظر جامعه شناسی، تغییر در شرایط اجتماعی و اقتصادی، موجب تغییر در کارکردهای خانواده خواهد شد؛ به عبارت دیگر با تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و تغییر در تعاریف بعضی کارکردها و حذف برخی دیگر، ممکن است شاهد مواردی نظیر پذیرش ارضاء نیازهای جنسی خارج از چارچوب خانواده، کاهش وظایف حمایتی مرد در قبال همسر،تضعیف کنترل و نظارت خانواده بر فرزندان و نادیده گرفتن تفاوتهای جنسیتی در پذیرش نقشها و… باشیم. در مقابل این دیدگاه، از منظر دینی، کارکردهای خانواده متعادل، ارزشهای مطلقی است که به دلیل ریشه داشتن در طبیعت انسان و هدف از آفرینش وی، نباید تابع شرایط اجتماعی تعریف شود. خانواده در نگاه دینی، فضایی است انحصاری برای ارضای نیازهای جنسی و حفظ عفت و تولد فرزندان صالح. خانواده در این نگاه، نهادی است برای ارضای عمده نیازهای عاطفی زوجین و فرزندان و سالخوردگان، رشد شخصیت افراد خانواده در اثر تعامل با یکدیگر، تربیت فرزندان شایسته، آموزش مسئولیت پذیری و صبر در برابر مشکلات و گذشت و فداکاری و انعطافپذیری، حمایت اقتصادی از زنان و فرزندان و در یک کلام، فراهم آوردن زمینه برای رشد و تعالی انسان.
بررسی آیات و روایات، بسیاری از ابعاد خانواده دینی را روشن میکند آنجا که خداوند پیوند زناشویی را ‘میثاق غلیظ'[۱] نامیده و آن را مایه سکونت و آرامش همسران دانسته و مودت و رحمت بین ایشان را نوید میدهد.[۲] مودت به معنای محبتی که آثار آن در عمل آشکار شده باشد و رحمت،، نوعی تاثیر نفسانی است که از مشاهده محرومیت و نقیصه یا احتیاج طرف مقابل، در دل فرد پدید میآید و او را وا میدارد تا در مقام عمل برآمده و طرف مقابل را از آن محرومیت نجات دهد؛ و در آیهای دیگر، همسران لباس یکدیگر معرفی میشوند که به تعبیری مایه زینت و حفاظت است.[۳] برای حفظ این میثاق محکم و کانون پر برکت است که شوهرداری زن و صبر او بر سختیهای زندگی و تلاش مرد در کسب روزی حلال برای خانواده در احادیث به عنوان جهاد در راه خدا معرفی میشود و مرد به معاشرت با همسر بر اساس معروف[۴]، غیرت ورزی، عفو، صبوری و مدارا دعوت میشود و زوجین به نگهداری، تکریم و محبت به والدین خود در کانون خانواده، توصیه میشوند؛ پرورش همه ابعاد وجودی فرزندان در سایه محبت و مراقبت، از وظایف والدین و اطاعت فرزندان از ایشان نیز از حقوق والدین، برشمرده میشود؛ و بسیاری توصیههای دیگر که به کار بستن آنها خانوادهای متعادل با حداکثر کارکردها را محقق خواهد کرد اما تحقق آن نیاز به برنامهریزی دارد.
ساختار خانواده
خانواده، برای رسیدن به کارکردهایی که برشمرده شد مانند هر نهاد دیگری، نیازمند ساختار است. در نگاه جامعه شناسان غربی، ساختار خانواده، مدل ثابت و مرجحی ندارد؛ به طور طبیعی به تبع تغییرات اجتماعی، تغییر کرده و منجر به تغییر در کارکردها میشود لذا به عنوان مثال از نگاه ایشان، تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و دموکراسی که زن و مرد و فرزندان را از لحاظ قدرت تصمیم گیری در یک سطح قرار میدهد، به نوعی مؤید انعطاف این نظام در مقابل تغییر در ساختارهای اجتماعی بوده و مورد تایید است؛ اما در رویکرد دینی، دستیابی به کارکردهای خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار ویژهای در خانواده است؛ ساختاری که بر اساس تفاوت نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور نیل به سعادت حقیقی انسان از سوی آفریدگار طراحی شده لذا نه تنها تابعی از تغییرات اجتماعی نیست بلکه تغییر شرایط اجتماعی و هماهنگ ساختن سایر نظامهای اجتماعی را برای تحقق یک خانواده سالم طلب میکند. متاسفانه توجه به ساختار اصیل دینی در کشور مغفول مانده است. به دیگر سخن،بشر برای گریز از بعضی ضعفهای خانواده سنتی، ساختارهای خانواده مدرن را انتخاب کرده و درمان دردهایش را از آن طلب میکند در حالی که به اذعان بسیاری از اندیشمندان همین ساختارها، بحران خانواده در غرب را ایجاد کرده است. کاهش تمایل به تشکیل خانواده، عمر کوتاه ازدواج، روابط خارج از ازدواج و افزایش تعداد فرزندان نامشروع با پدرانی نامعلوم، افزایش تعداد خانوادههای تک والدی و ناسازگاری و فاصله عاطفی فرزندان با والدین، نمونههایی از نگرانیهای جامعه مدرن درباره خانواده است. بنابراین بازنگری فعالانه و پویا در متون دینی برای اتخاذ ساختارهای اصیل خانواده، ضروری به نظر میرسد.
الگوی خانواده دینی
بررسیها نشان میدهد تاکنون از دل گزارههای دستوری دین، ساختار روشن و جامعی برای خانواده دینی، اجتهاد نشده است. شورای فرهنگی- اجتماعی زنان در سند ‘سیاستهای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده در نظام اسلامی’ مصوب مهر ۸۳، ترسیم الگوی خانواده متعادل و تبیین ویژگیهای الگویی خانواده آرمانی در اسلام را به عنوان یکی از راهبردهای اساسی که باید اجرایی شود، مطرح میکند و دفتر مطالعات زنان حوزه علمیه قم نیز ‘ساختار خانواده در اسلام’، ‘کارکردهای خانواده از نگاه دینی’، ‘سیاستها و راهبردهای کارآمدی خانواده’ و سایر مباحث مربوط به خانواده را از جمله مداخل پژوهشی، پیشنهاد میکند. آنچه در دسترس ما قرار دارد، عمدتا آیات و سیره و احادیث دستهبندی شده درباره حقوق و تکالیف همسران و توصیههای اخلاقی به آنهاست بدون آن که الگویی منسجم به دست دهد و برای هزاران پرسش امروز زنان و مردان، پاسخی فراهم آورد؛ پرسشهایی نظیر این که:
– سیستم مدیریت طولی که بر اساس آیات و روایات، مرد را در راس مدیریت خانواده قرار داده است، دقیقا چگونه باید عمل کند؟ جایگاه همسران در این سیستم کجاست و چگونه در سیاست گذاریهای خانواده، تصمیم گیری یا اجرا دخالت میکنند؟ آیا با توجه به رشد چشمگیر کمی و کیفی حضور زنان در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و تمایل آنها به اخذ جایگاه برابر با مردان، سیستم مدیریت طولی میتواند همچنان پاسخگو باشد؟ این سیستم چگونه برتریهای احتمالی خود را بر سیستم مبتنی بر دموکراسی، اثبات خواهد کرد؟ آیا شکلگیری خانواده به گونهای توصیه میشود که زنان لزوما با مردانی بالاتر از خود و مردان با زنانی پایین تر از خود پیمان همسری ببندند؟ میزان یا معیار سنجش جایگاه برتر یا فروتر برای همسران چیست؟ نقشها در خانواده دینی چگونه و بر اساس چه معیاری توزیع میشود؟ جنسیت، چرا و چگونه در این توزیع لحاظ میشود؟ آیا مرز بندی دقیق و روشنی برای آن وجود دارد تا از اختلاط آسیبزای نقشها جلوگیری کرد؟ اشتغال زنان در ساختار خانواده دینی چگونه تعریف میشود؟
– آیا نظام حقوقی خانواده، به صورت کنونی کامل است؟ آیا میتواند پاسخگوی مسائل امروز خانوادهها باشد؟
– آیا یک نظام اخلاقی کامل و منسجم برای روابط خانوادگی، در دسترس عموم قرار دارد؟
– جایگاه فرزندان در ساختار خانواده و رابطه هر کدام از والدین با ایشان، چگونه تعریف میشود؟ آیا اساسا ما میتوانیم یک ساختار دقیق و روشن برای خانواده تعریف کنیم یا اسلام، میزان بالایی از انعطاف پذیری را در ساختار پیشنهادی خود تعبیه کرده است؟ شرایط فرهنگی و اجتماعی امروز تا چه حد قابل پذیرش است و تغییرات، در کجا و به چه میزان ضروری به نظر میرسد؟ مفهوم پویایی دین اسلام و لحاظ مقتضیات زمان با حفظ اصول و اجتناب از ورود افکار التقاطی، چگونه در ساختارهای حاکم بر خانواده متعادل اسلامی، اعمال خواهد شد؟
– بررسیهای اولیه نشان میدهد در خانوادههایی که بیشترین تبعیت از آیات و احادیث دینی در باب خانواده وجود دارد، افراد به خصوص زنان، میزان بالایی از احساس رضایت را تجربه میکنند. در این خانوادهها بر خلاف سیستم مبتنی بر دموکراسی که بسیار جذاب و متناسب با شرایط اجتماعی امروز به نظر میرسد، مرد از اقتدار بالایی برخوردار است اما در کنار این اقتدار که نوع و شیوه اعمال آن نیز باید بررسی شود، کلیه توصیههای اخلاقی برای حسن معاشرت با همسر را نیز رعایت میکند. دیده شده که این شیوه زندگی حتی برای زنانی که در سیستم مدرن دانشگاهی به مدارج بالای علمی رسیدهاند، نیز، رضایتمندی را به ارمغان آورده است. آیا جا ندارد ساختار چنین خانوادههایی از نظر جامعهشناسی و روانشناسی به دقت، بدون سوگیری و بدون نگرانی از برچسب تحجر و ضدیت با حقوق زنان، مورد بررسی قرار گیرد؟
اینها تنها پارهای از سوالات فراوانی است که برای طراحی خانواده متعادل اسلامی باید به آن پاسخ داد. ساختار خانواده، از جنبه دیگری نیز باید مورد بررسی قرار گیرد. خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی در تعامل و کنش متقابل با سایر خرده نظامهای اجتماعی است. از آنها تاثیر میپذیرد و بر آنها تاثیر میگذارد؛ بنابراین در یک نگاه کل نگر، سایر خرده نظامها باید با ساختار اجتهاد شده خانواده اسلامی هماهنگ باشند؛ در غیر این صورت، امکان تحقق ساختار خانواده دینی وجود ندارد یعنی اگر چنان که شواهد نشان میدهد، به عنوان مثال در خانواده دینی بر تفاوت نقشها تاکید شده باشد، رسانههای ملی، نظام آموزش و پرورش و سیستم اقتصادی کشور باید برای حفظ و تداوم بخشیدن به تفاوت نقشها برنامهریزی کنند.
آسیبشناسی خانواده ایرانی
بحث آسیب زمانی برای یک نهاد مطرح میشود که نتواند کارکردهای مورد انتظار را محقق کند یا در آستانه انحلال قرار گیرد، به همین دلیل در ادامه به بررسی عوامل ایجاد اخلال و ضعف در کارکردها و نیز عناصر زمینه ساز فروپاشی نهاد خانواده می پردازیم. بر همین اساس ابتدا ضعفهای کارکردی خانواده را بر اساس آنچه از کارکردهای حداقلی و حداکثری خانواده در دست داریم، بر میشمریم:
• افزایش آمار طلاق[۵]، به عنوان مغبوضترین حلال الهی و کاهش درخواست برای ازدواج و افزایش سن ازدواج نشان میدهد نهاد خانواده به هر دلیل نتوانسته احساس رضایتمندی را در زوجین ایجاد کند یا بر مطلوبیت آزادیهای فردی و کسب موفقیتهای اجتماعی و شغلی، غلبه کند.
• آمار بالای زنان متقاضی طلاق نسبت به گذشته نشان میدهد میزان رضایتمندی زنان از زندگی در نهاد خانواده بیش از مردان کاهش یافته است.
• شیوع طلاق عاطفی بین زوجین که به عنوان یک آسیب جدی از سوی کارشناسان مطرح میشود[۶]، از فقدان ارضای نیازهای عاطفی و روانی زوجین در کانون خانواده، حکایت دارد در حالی که بر اساس آموزههای دین،باید سکونت و آرامش و مودت و رحمت بر این فضا حاکم باشد.
• به گفته کارشناسان، بسیاری از طلاقها به دلیل مشکلات در روابط جنسی رخ میدهد حتی اگر زوجین، این علت اصلی را پنهان نگاه دارند. بنابراین یکی از اصلیترین کارکردهای نهاد خانواده برای زن و مرد دچار ضعف میباشد. نزدیک به ۴۰ درصد زنان از اختلالات جنسی در روابط زناشویی رنج میبرند و آمار اختلالات جنسی در حدود ۸/۹ درصد است.[۷]
• اختلاط نقشها در خانواده باعث شده بسیاری از وظایف پدری، شوهری، مادری و همسری معطل بماند و زوجین نتوانند به خوبی از عهده ایفای نقش طرف مقابلشان برآیند. مردان در خانواده از احترام و قدرت عمل برخوردار نبوده و جایگاه ضعیفشان آنها را نسبت به وظایفشان دلسرد میکند. زنان با نیل به جایگاهی برابر با مردان مجبورند باری بیش از توانشان به دوش بکشند و نباید مانند گذشته انتظار حمایت همه جانبه از همسرشان داشته باشند.
خانواده که اولین و مهمترین نهاد برای تولد و پرورش فرزندان محسوب میشود، در امر تربیت و انتقال ارزشها و برقراری رابطه سالم و موثر با نسل بعدی دچار مشکلات متعددی شده است. گسست نسلها،به عنوان یک معضل جهانی، از سوی برخی کارشناسان داخلی به عنوان مشکل پیش روی جامعه و خانواده ایرانی مطرح میشود. از یک سو ارزشهای والدین به دلیل تغییرات عمیق در نظام ارزشی و اجتماعی برای فرزندان قابل پذیرش نیست و از سوی دیگر شیوه کارآمدی برای انتقال ارزشها از سوی والدین اتخاذ نمیشود. آنها از بودن در کنار یکدیگر لذت نمیبرند. فرزندان به والدین احترام نمیگذارند و آنان را به عنوان راهنما و کنترل کننده در زندگی نمیپذیرند.
در گذشته خانوادهها به ویژه زوجهای جوان از حمایت خویشاوندان در کلیه مراحل زندگی و مشکلات احتمالی مانند نیازهای مالی یا اختلافات خانوادگی، برخوردار بودند. هر چند این حمایتها گاه رنگ دخالت به خود میگرفت و مخل زندگی میشد اما در بسیاری موارد به استحکام خانواده و ارضای نیازهای عاطفی میانجامید. امروز خانوادهها هیچ کس را در حریم خصوصی زندگی شان وارد نمیکنند و به دنبال منابع دیگری برای پر کردن این خلاء حمایتی هستند که کارآمدی لازم را ندارد.
عوامل آسیبزا
مردم، بر اساس یک نیاز طبیعی، ازدواج میکنند و تشکیل خانواده میدهند اما خانوادهای که شکل میگیرد، به شدت از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی متاثر است. افرادی که در درون این ساختارها رشد کردهاند و باورها، نگرشها و مهارت هایشان شکل گرفته، ناگزیر، خانوادهای متناسب با این ساختارها تشکیل میدهند. صنعتی شدن و تغییر الگوهای تولید، تغییرات گسترده در ساختارهای اجتماعی، اصلاحات دینی و جایگزینی انسانمحوری به جای خدامحوری، غلبه نگرش پزیتیویستی در علوم، حضور تاثیر گذار و فرهنگ ساز تکنولوژیهای جدید در زندگی مردم، ظهور جنبشهای فمینیستی و حمایت منابع قدرت جهانی از آنها به دلیل همسویی منافع و بسیاری تغییرات دیگر که مدرنیته در زندگی انسان غربی پدید آورد، او را مجبور ساخت تا خانوادهای متفاوت از قبل با ساختاری جدید از روابط، حقوق و اخلاقیات، تشکیل دهد. خانوادهای که مرد آن حتی اگر مهارت داشته باشد، قادر نیست مدیریت کند؛ حمایت اقتصادی از زن تضمین نمیشود؛ نقشهای سنتی زنانه ارزش محسوب نمیشود؛ خانوادهای که نمیتواند بر منفعت فردی اعضای خود غلبه کند؛ خانوادهای که برای تربیت فرزندانش، از اختیارات لازم برخوردار نیست و بسیاری شاخصهای دیگر که آسیبهای خانواده را از حد نارضایتیهای محدود دوران سنتی خارج کرده و فروپاشی خانواده را در افق دید اندیشمندان جهان نشانده و باعث نگرانی آنها شده است.
کشور ما نیز به همان نسبت که جبرا یا بر اساس سیاستگذاریهای کلان، از جریان مدرنیته تاثیر پذیرفته، تغییر در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به تبع آن تغییر در ساختارهای خانواده را شاهد بوده و همین تغییرات گسترده است که آسیبهای کارکردی ذکر شده برای خانواده را در پی داشته است. برای بررسی دقیقتر عوامل آسیب زا در نهاد خانواده، میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. دسته اول افراد تشکیل دهنده خانواده هستند که به دلیل ضعف در مهارتها و انحراف در نگرشها به خانواده آسیب میزنند. دسته دوم انحراف در ساختارهای مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده را شامل میشود و دسته سوم به انحراف در سایر نظامهای اجتماعی موثر بر خانواده اشاره دارد.
تاثیر افراد بر خانواده
اولین و مهمترین عامل، تغییر نگرش بسیاری از مردم به زندگی است. پارهای از نگرشهای جدید در بین زنان و مردان مشترک است:
– کم رنگ شدن عنصر ایمان و تقدم منافع دنیوی بر کسب رضایت الهی؛ اصالت یافتن لذات مادی بر لذتهای معنوی؛ فردگرایی و توجه به منافع فردی به جای ایثار و فداکاری و توجه به منافع خانواده به عنوان یک کل؛ افزایش زمینه برای برقراری روابط خارج از چارچوب ازدواج و در یک کلام رسوخ ارزشهای مدرن و آموزههای فمینیستی در باور مردم مسلما باعث افزایش ناسازگاریها و کاهش تحمل افراد در مواجهه با کاستیها و مشکلات معمول زندگی خانوادگی است. مادران، موفقیتهای شغلی را بر نگهداری از کودکان خود ترجیح میدهند و نگران آسیبهای روحی و عاطفی خانواده نیستند. پدران، از تمام مسئولیتهای پدری به کسب درآمد اکتفا میکنند و آن را نیز به مرور زمان بین خود و همسرانشان تقسیم میکنند. زنان ترجیح میدهند تا طی مدارج ترقی و کسب جایگاه برابر، ازدواج را به تاخیر بیندازند. مردان به دلیل کم رنگ شدن فرهنگ عفاف، نیاز کمتری به تشکیل خانواده حس میکنند.
– کم رنگ شدن عنصر ایمان به همراه ترویج فرهنگ مصرف زدگی و زیاده خواهی، قناعت را از دایره ارزشها خارج میکند و قباحت کسب مال حرام را برای بسیاری از بین میرود. سیستم ناکارآمد اقتصادی نیز به رواج این بلیه کمک کرده و تیرگی و قساوت قلب و هدایت ناپذیری را در افراد خانواده و جامعه رقم میزند.
پارهای دیگر از تغییر نگرشها ویژه زنان است
جایگاه رو به بهبود دختران در خانواده، افزایش سطح تحصیلات آنان و ورود زنان به بازار کار و کسب استقلال مالی، همزمان معلول دو موج فکری است که متاسفانه در بسیاری موارد آموزههای آن با یکدیگر خلط شده است. یکی نگاه اصیل اسلامی که با طرح تفکرات انقلابی امام خمینی(ره) راجع به زن مسلمان، جانی دوباره گرفت و زندگی زنان را متحول کرد. دیگری موج تفکرات فمینیستی که با ظهور انقلاب اسلامی متوقف شد اما در دو دهه گذشته همزمان با رواج نظریات توسعه و مدرنیته در کشور، دوباره مطرح شده و امروز از سوی منابع مختلف داخلی و خارجی حمایت میشود و حتی بسیاری از زنان پایبند به ارزشهای دینی را نیز به تصور اسلامی بودن این آموزهها با خود همراه کرده است.
این دو موج فکری متناسب با خاستگاهشان تأثیری عمیق بر نگرشها و انتظارات زنان از زندگی زناشویی و خانوادگی برجای گذاشته اند. بخشی از این تغییرات مانند افزایش اعتماد به نفس، ابراز نیازها و مطالبه حقوق به حق خود، رشد فکری، حضور سالم اجتماعی و کسب درآمد متناسب با مصالح خانواده، از سوی دین مورد تایید قرار میگیرد اما هنوز کم نیستند مردانی که تمایل ندارند سنتهای گذشته را به نفع نگاه اصیل اسلامی کنار بگذارند و نمیتوانند زندگی سالمی را با زنان رشد یافته ادامه دهند. بخشی دیگری از این تغییرات مانند تحقیر ارزشها، خصوصیات و نقشهای زنانه و الگو قرار دادن ارزشهای دنیای مردانه برای زنان، ترویج برابری بدون لحاظ تفاوتهای جنسیتی و اختلاط نقشهای خانوادگی و تضعیف نقشهای مادری و همسری برگرفته از آموزههای فمینیستی و در تعارض آشکار با مفاهیم دینی است اما گاه از طریق دستگاههای مختلف نظام جمهوری اسلامی مانند رسانه ملی و نظام آموزش و پرورش، ترویج شده و به روابط زنان و مردان در خانواده آسیب میزند.
عامل بعدی، فقدان مهارتها و آگاهیهای لازم برای افراد در مسائل جنسی و روابط خانوادگی است که به گفته کارشناسان، سهم عمدهای از آسیبها را به خود اختصاص داده است. در گذشته، خانواده تنها مرجع انتقال این مهارتها و آگاهیها بود، اما پیچیدگی شرایط زندگی امروز و به دنبال آن، کم رنگ شدن نقش خانواده در انتقال مهارتها و عدم برنامهریزی نهادها و سازمانهای متولی مانند رسانهها و نظام آموزش پرورش برای این مهم، خلاء جدی در این زمینه به وجود آورده است.
انحراف در ساختار خانواده
عامل آسیب زای دیگر، انحراف از ساختارهای خانواده متعادل اسلامی است. چنان که ذکر شد، ساختار روشن و منسجمی از متون دینی اجتهاد نشده اما شاخصههایی برای ساختار خانواده دینی در روایات و آیات آمده است که نقاط انحراف را روشن میسازد. یک نمونه از آن رواج ساختار اقتدار عرضی یا دموکراسی در خانواده است که پدر و مادر و فرزندان را در یک سطح از تصمیم گیری قرار میدهد و هیچ کس مجاز به دخالت در امور دیگری یا اعمال نظر خاص نیست. در حالی که ساختار خانواده دینی به صورت طولی و با ریاست مرد و حیطه گسترده مسئولیتهای او به همراه توصیههای اخلاقی تعریف شده است. این تغییر ساختاری در سایر نقاط جهان نیز اتفاق افتاده و بررسی در مورد پیامدهای آن، نتایج بعضا متناقضی از آثار مثبت و منفی نشان داده است.
با توجه به حساسیت و تاثیر گذاری و چالش برانگیز بودن این موضوع در کشور ما ضروری است تحقیقات دقیقی در این باره به عمل آید. لازم به ذکر است که تغییر نگرشهایی که در زنان و مردان جامعه رخ داده و آموزههای مدرنی که باور نسلهای جدید را شکل داده بدون شک بر ذائقه افراد تاثیر میگذارد و ساختارهای متناسب با این باورها را طلب میکند. به همین دلیل است که گاه برابری نقشهای زن و مرد با تمام مشقت جسمی و روحی که بر زنان حمل میکند و آسیبی که به کانون خانواده میزند، همچنان مطلوب آرمانی گروهی از زنان است.
نمونه دیگر از تغییرات ساختاری، تلاشهای بر گرفته از تفکرات فمینیستی برای مشابهسازی حقوق زن و مرد در خانواده و در واقع انحراف از نظام حقوقی اسلام برای این نهاد است که بر اساس تفاوتهای طبیعی زنان و مردان و به منظور استحکام و کارآیی خانواده طراحی شده است.
خرده نظامهای تأثیرگذار بر خانواده
افراد، حتی اگر در خانوادهای با ساختار آرمانی زندگی کنند باز هم از جامعه و خرده نظامهای معیوب آن به شدت متأثر میشوند و این تأثیر به مرور زمان، ساختار خانواده را نیز تغییر خواهد داد. برخی خرده نظامهای آسیب زا در بحث خانواده شامل موارد زیر هستند:
• رسانههای جمعی به عنوان یکی از اجزای نظام فرهنگی و آموزشی کشور، امروزه رقیب کارکرد تربیتی خانواده و یکی از بزرگترین منابع اطلاع رسانی و آموزشی محسوب میشوند و تحلیل محتوای آنها نشان میدهد که متأسفانه خواسته یا ناخواسته علاوه بر رواج آموزههای فمینیستی و مدرن، در ارائه الگوهای ناسالم از خانواده، بسیار فعال عمل میکنند! افتخار رسانه ملی به پربیننده بودن سریال چارخونه که به بهانه خنداندن مردم، یک پدر بیعرضه، توسری خور، نادان، بیقید و دارای کلکسیونی از دیگر صفات زشت اخلاقی را در یک خانواده مادر سالار به تصویر میکشد، نمونهای از این فعالیتهاست.
• نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور بر خلاف رویکرد دینی و هماهنگ با آموزههای فمینیستی، تفاوتهای جنسیتی را در برنامهریزیهای آموزشی به کلی نادیده میگیرد و به این ترتیب در رواج این آموزهها و دامن زدن به فقدان مهارتهای زندگی خانوادگی، سهم بسزایی دارد. بعضی کارشناسان معتقدند علاوه بر ضعفهای جزئی، کل نظام آموزشی کشور نیز نمیتواند انتظارات ما برای تربیت انسان دینی را برآورده سازد زیرا ساختار آن برگرفته از نظامهای مدرن غربی در یک پارادایم انسان محور است.
• نظام اقتصادی در بحث سیاستگذاری، برنامهریزی و قانونگذاری، آن چنان که باید در راستای حمایت از خانواده عمل نمیکند. اگر اشتغال زنان در خانواده متعادل اسلامی باید فرع بر وظایف اصلی زن به عنوان مادر و همسر و محور عاطفی خانواده باشد، نظام اقتصادی باید فرصتهای شغلی ویژه زنان و متناسب با شرایط آنان فراهم کند.
امید است شناخت دقیق آسیبهای خانواده و عوامل ایجاد کننده آن ما را در برنامهریزی موثر برای رفع آن، یاری دهد.
پینوشتها
[۱] سوره نساء آیه ۲۱
[۲] «« و از نشانههای او این که همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانههائی است برای گروهی که تفکر میکنند.(۲۱) روم:۲۱»
[۳] «…آنها{همسرانتان} لباس شما هستند و شما لباس آنها.(هر دو زینت یکدیگر هستید و باعث حفظ یکدیگر)…بقره:۱۸۷»
[۴] و عاشروهن بالمعروف / و علی المولود رزقهن و کسوتهن بالمعروف / و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف
[۵] رشد ۷ درصدی طلاق در کل کشور و افزایش ۳۷ درصدی طلاق در روستاها. آذر ۸۴٫ آمار ۱۳ درصدی طلاق در سال ۸۶
[۶] ۳۸ درصد زوجهای ایرانی به سمت طلاق عاطفی میروند. روزنامه قدس ۵/۲/۸۶
[۷] کنگره سراسری خانواده و مشکلات جنسی. آذر ۸۴
راسخون