یکی از بحثهای مهم و ارزشمندی که همواره در جوامع انسانی مطرح بوده و هست، بحث حقوق است که با زندگی انسانها ارتباط مستقیم دارد و از طبیعت اجتماعی بودن انسان سرچشمه گرفته است. موضوع حقوق در مکتب انبیای الهی، بهویژه در مکتب نورانی اسلام مورد توجه خاص قرار گرفته و با عبارتها و تعبیرهای مختلفی از آن سخن به میان آمده است.
از منظر اسلام، انسان در مقابل تمام نعمتهای الهی پیرامون خود، موظف و مسئول است. او باید در عین استفاده و بهره مندی از این نعمتها شکرگزار لطف الهی باشد و حقوق آنها را به جا آورد؛ از جمله این نعمتها، نعمت داشتن پدر و مادر است؛ پدر و مادری که زحمتهای زیادی را با دل و جان برای رشد و پرورش فرزند متقبل می شوند. خداوند کریم در قرآن مجید در ۲۳ آیه صراحتاً و یا ضمناً فرزندان را به رعایت این حقوق امر فرموده است.[۱]
پیامبران بزرگ، بهترین الگوهای بشری هستند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در میان همه آنها درخشش و ویژگی خاصی دارد؛ بنابراین بهعنوان «اسوه حسنه» برای رهپویان راه کمال و سعادت، معرفی شده است.
حق والدین بر فرزندان از دیدگاه پیامبر
وقتی آیه «و بالوالدین احسانا» نازل شد، شخصی از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: «منظور از احسان چیست؟» حضرت فرمود: «نیکو صحبت کردن؛ و آنچه از شما درخواست می کنند، برآورده کردن، هر چند خودتان به آن نیازمند باشید».[۲]
افضل اعمال
شخصی نزد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: «افضل اعمال نزد خداوند چیست؟» حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «محبوبترین عمل نزد پروردگار، نماز است». آن مرد عرض کرد: «بعد از آن؟» فرمود: «محبت به والدین و جهاد فی سبیل الله».[۳]
حق والدین بر فرزند
شخصی خدمت پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: «حق والدین بر فرزند چیست؟» حضرت فرمود: «آنها را با اسم صدا نزند، جلوتر از آنها راه نرود، پیش از آنها ننشیند و کاری نکند که مردم، پدرش را لعنت کنند».[۴]
اطاعت کردن از پدر و مادر
«بر فرزند اطاعت پدر و مادر واجب است؛ مگر در فرایض».[۵]
«اطاعت از خدا، همان اطاعت از پدر است و نافرمانی از خدا، همان نافرمانی از پدر است».[۶]
به نظر همه علما، منظور از اطاعت والدین، در غیر معصیت خداوند است.
تشویق به نیکی به پدر و مادر
«هر که پدر و مادرش را خشنود سازد، خداوند را خشنود ساخته است و هر که پدر و مادرش را خشمگین سازد، خداوند را خشمگین ساخته است».[۷]
دوست داشتن پدر و مادر
در روایات زیادی چنین تأکید شده است: «در دوستی پدر پایدار باش و رشته آن را قطع نکن؛ وگرنه خداوند، نور تو را خاموش می کند».[۸]
«هر مردی به چهره پدر و مادرش با دیده رحمت (و محبت) بنگرد، خداوند در قبال آن، یک حج مقبول و نیکو برایش مقرر میفرماید».[۹] «نگاه کردن به صورت پدر و مادر، عبادت است».[۱۰]
مردی به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مشرف شد و عرض کرد: «یا رسول الله! به چه کسی نیکی کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «به مادرت». دوباره سؤال کرد: «سپس به چه کسی نیکی کنم؟» حضرت فرمود: «به مادرت». بار دیگر پرسید: «و سپس به چه کسی نیکی کنم؟» حضرت فرمود: «به مادرت». بار چهارم سؤال کرد: «آنگاه به چه کسی نیکی کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «به پدرت».[۱۱]
آثار نیکی به پدر و مادر
در سیره نبوی، نیکی به پدر و مادر، آن قدر اهمیت دارد که ایشان، ضمن حدیثی تأکید فرموده است: «خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی که پیری پدر و مادرش یا یک نفر از آنها را درک کند؛ ولی به بهشت نرود».[۱۲]
«نیکی به پدر و مادر، عمر را زیاد؛ دروغ، روزی را کم؛ و دعا، قضا را دفع می کند».[۱۳] پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر که میان چشمان مادرش را ببوسد، این کار برای او پوششی از آتش جهنم خواهد بود».[۱۴]
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «هر که صبح را با اطاعت الهی درباره پدر و مادرش آغاز کند، دو درِ بهشت برای او گشوده می شود؛ و اگر[درباره] یکی (از آن دو) باشد، یک درِ بهشت برای او گشوده می شود».[۱۵]
«صدقه بجا، نیکوکاری، نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوشبختی تبدیل می کند؛ بر عمر می افزاید و از سقوطهای بد نگه می دارد».[۱۶]
آزردن پدر و مادر
«عذر[انجام ندادن] سه چیز از کسی پذیرفته نیست: محبت به پدر و مادر، ادای امانت و وفای به عهد».[۱۷]
در کنار مادر
مردی خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: «من مردی با نشاط و جوان هستم و جهاد در راه خدا را دوست دارم؛ اما مادری دارم که از این کار خوشش نمیآید». پیامبر فرمود: «برگرد و در کنار مادرت باش. سوگند به خدایی که به حق مرا به پیامبری برگزیده است، یک شب انس با او، از جهاد یک ساله تو در راه خدا بهتر است».[۱۸]
مردی خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: «مادری دارم که او را بر دوش خود حمل می کنم، تا حوایج او را برآورده سازم؛ لقمه را در دهانش می گذارم؛ و او را تر و خشک می کنم. آیا جبران محبتهای او را کردهام؟» حضرت فرمود: «شاید این محبت تو، به اندازه یک ناله او هنگام زایمان باشد».[۱۹]
بوسیدن آستانه در بهشت
مردی به حضور خاتم انبیا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه در بهشت، پیشانی حورالعین را ببوسم. اکنون چه کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «پای مادر و پیشانی پدر را ببوس؛ یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود درباره بوسیدن پیشانی حورالعین و آستانه در بهشت میرسی». او پرسید: «اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟» پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «قبر آنها را ببوس».[۲۰] همچنین کسی که به پدر و مادرش دشنام دهد، در سیره نبوی با عبارت «ملعون، نزد خدا» نکوهش شده است.[۲۱]
عاق والدین
آن بزرگوار درباره عاق والدین میفرماید: «عقاب و مجازات، سه دسته از گناهان، زودرس است و به قیامت کشانده نمی شود: ایجاد ناراحتی برای پدر و مادر، ظلم در حق مردم، ناسپاسی در مقابل کارهای نیک دیگران».[۲۲]
پیامبر می فرماید: «خدای تعالی، چهار کس را وارد بهشت نمی کند و از نعمت های آن به آنان نمی چشاند: شرابخوار، رباخوار، آنکه به ناحق مال یتیم میخورد و آن که پدر و مادرش از او ناخشنود باشند».[۲۳]
حکایت
مرحوم شیخ مفید، به نقل از امام صادق(علیه السلام) حکایت می کند: «روزی به پیامبر، خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدتی است در سکرات مرگ و جان دادن به سر می برد و نمیمیرد». چون حضرت رسول بر بالین آن جوان حضور یافت، فرمود: «بگو: لا إلهَ إلاّ اللّه»؛ ولی مثل این که زبان جوان قفل شده بود و نمی توانست آن را حرکت دهد. حضرت چند بار تکرار کرد و جوان نمیتوانست کلمه طیبه «لا إلهَ إلاّ اللّه» را بگوید.
زنی در کنار بستر جوان، مشغول پرستاری از او بود. حضرت از آن زن پرسید: «آیا این جوان مادر دارد؟» زن پاسخ داد: «آری، من مادرش هستم». حضرت فرمود: «آیا از فرزندت ناراحت و ناراضی هستی؟» گفت: «آری، مدت پنج سال است که با او سخن نگفته ام». حضرت پیشنهاد داد: «از فرزندت راضی شو». عرض کرد: «به احترام شما از او راضی شدم و خداوند نیز از وی راضی باشد».
سپس حضرت به جوان فرمود: «بگو: لا إلهَ إلاّ اللّه». در این موقع، آن جوان، به سرعت، کلمه طیبه را بر زبان خود جاری کرد. بعد از آن، حضرت به او فرمود: «دقت کن، اکنون چه می بینی؟» عرض کرد: «مردی سیاه چهره با لباسهای کثیف و بدبو همین الان در کنارم است و سخت گلوی مرا میفشارد». پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اظهار کرد:
«بگو: یا مَنْ یقْبَلُ الْیسیرَ وَ یعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، إقبَلْ مِنِّی الْیسیرَ، وَ اعْفُ عنّی الْکَثیرَ، إنّکَ أنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیم».
«ای کسی که عمل ناچیز را پذیرا هستی و از خطاهای بسیار در می گذری. کمترین عمل مرا بپذیر و گناهان بسیارم را ببخش؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی».
وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: «اکنون چه می بینی؟» گفت: «مردی خوشچهره و سفیدروی و خوشبو با بهترین لباس در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه چهره رفت». حضرت فرمود: «بار دیگر، آن جملات را بخوان». وقتی تکرار کرد، در همان لحظه، روح از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، نجات یافت و سعادتمند شد.[۲۴]
پینوشتها
[۱]. سوره بقره، آیه ۸۲، ۱۰۸ و ۲۱۵؛ سوره نساء، آیه ۳۶ و ۱۳۵؛ سوره انعام، آیه ۱۵۱؛ سوره ابراهیم، آیه ۴۰؛ سوره مریم، آیه ۱۴ و ۳۲؛ سوره اسراء، آیه ۲۳ ـ ۲۵؛ سوره عنکبوت، آیه ۸ و ۹۰؛ سوره لقمان، آیه ۱۴ و ۱۵؛ سوره احقاف، آیه ۱۴، ۱۷، ۱۸ و ۱۹؛ سوره نوح، آیه ۳۸ و سوره بلد، آیه۳٫
[۲]. عاملی، شیخ حرّ؛ وسائل الشیعه، تحقیق مؤسسه آلالبیت، قم، انتشارات مهر، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۴۸۴٫
[۳]. ابیبکر بن احمد بن علی الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۶٫
[۴]. شیخ کلینی؛ کافی، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دارالکتب اسلامی، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۱۵۹٫
[۵]. شیخ صدوق؛ علل الشرایع، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۸۵٫
[۶]. هیثمی، نورالدین؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۱۲۷٫
[۷]. شیخ کلینی؛ پیشین، ج۱، ص۴۲۸٫
[۸]. متقی هندی؛ کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۴۶۸٫
[۹]. محقق نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آلالبیت، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۶۹٫
[۱۰]. شیخ صدوق؛ من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۰۵٫
[۱۱]. سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن ابیداوود، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص ۵۰۶٫
[۱۲]. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج ۵، ص۸٫
[۱۳]. متقی هندی، پیشین، ج۱۶، ص۴۶۹٫
[۱۴]. متقی هندی، پیشین، ج۱۶، ص۴۶۸٫
[۱۵]. ابنعساکر، تاریخ دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۵۵٫
[۱۶]. متقی هندی، پیشین، ج۱۶، ص۴۶۸٫
[۱۷]. ابن عساکر، پیشین، ج۴، ص۵۵٫
[۱۸]. شیخ صدوق؛ امالی، تحقیق مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ق، چاپ اول، ص۵۴۷٫
[۱۹]. هیثمی، نورالدین؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۱۳۷٫
[۲۰]. متقی هندی، ج ۱۶، ص۴۶۸٫
[۲۱]. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار، ج ۱، ص۲۱۷٫
[۲۲]. شیخ طوسی، امالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۳٫
[۲۳]. متقی هندی، پیشین، ج۱۶، ص۵۷۸٫
[۲۴]. شیخ مفید، امالی، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، بیتا، ص۶۳٫
سایت پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام)؛ نویسنده: محسن محمدزاده