بارها و بارها پای صحبت مادرم نشستم که از حال و هوای دختران ایران قبل از انقلاب اسلامی سخن گفته است و از سختی انتخاب حجاب در مدارسی که خود، مروج بی‌عفتی بودند و از دختران دانش‌آموزی که با زیبایی ظاهرشان، نمره می‌خوردند. مادر می‌گفت که یکی از همکلاسی‌هایش در مسابقه ملکه زیبایی برگزیده شده بود و با همین امتیاز، تا دربار شاه هم رفته بود. انگار که صدها سال گذشته باشد؛ من هم گوش می‌دادم و خدا را به خاطر نعمت آزادی انتخاب حجاب، شکر می‌کردم و هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که همین روزها در اینترنت بخوانم که مسابقه ملکه زیبایی، برای دختران باحجاب برگزار می‌شود. ملکه زیبایی، برایم مساوی بود با بی‌حجابی و تاج درخشان و لباس نیمه عریان و فیگورها و لبخندهای ملیح برای لنز عکاس. حالا سؤال بزرگم این بود که چطور توانسته‌اند این دو را با هم جمع کنند؟

گفته‌اند که قرار است مسابقه ملکه زیبایی زنان باحجاب، در مراکش برگزار شود و کمیته برگزاری این مسابقه، هدفش را تلفیق معیارها، عادات و رسوم جدید و قدیم دانسته است. ملکه زیبایی مراکش به وسیله هیأت ژوری و پیام‌های کوتاهی که مردم مراکش ارسال می‌کنند، انتخاب می‌شود و شرکت کنندگان مراکشی نیز با پوشش کامل و با لباس‌های مدرن و سنتی، در این مسابقه شرکت می‌کنند.

زیبایی به یک معنا، جذابیت و گیرایی است و در نگاهی دیگر، ملاحت و معصومیت. نه هر بی‌حجابی زیباست و نه هر حجابی نازیبا. عنوان حجاب – همان پوشش کاملی که برگزار کنندگان مسابقه ادعایش کرده‌اند- وقتی که با تعلیقاتی از آرایش و پیرایش، لباس‌های فاخر و جذاب و ژست و فیگورهای مانکن گونه عرضه شود، به روشنی بر تن این دختران زار می‌زند!

در واقع، پوشش مناسب، حیا و عفاف، سه ضلع مثلث حجاب هستند که در نبود هر کدام، رسیدن به بلندای شخصیت یک بانوی باحجاب مسلمان، ناممکن است.

از دیگر شروطی که برای شرکت‌کنندگان در این مسابقه قرار داده شده است و بُعد «عفاف» زنان باحجاب را بیشتر زیر سؤال می‌برد، این است که سن آنها باید ۱۸ تا ۲۵ سال باشد و ازدواج یا طلاقی در شناسنامه آنها ثبت نشده باشد!

عفاف، صفتی نفسانی و ارادی است که باعث می‌شود انسان به تمایلات و نیازهای جسمی و جنسی خود، پاسخی عقل پسند، عرف‌پذیر و اخلاقی بدهد و هرگاه از تأمین نیازهای خود به شکل یادشده ناتوان ماند، خویشتندار و شکیبا باشد و نفس خویش را از دست زدن به روش‌های ناپسند و غیر منطقی و نامعقول، باز دارد. اگر در این معنا دقت شود، حقیقت عفاف، امری ارادی، عقلانی و منطقی خواهد بود که با سازمان وجود و طبیعت و سرشت انسانی، سازگاری دارد و این حقیقت در بستر اندیشه و رفتار متعادل، تحقق می‌پذیرد.

بنابراین، عفاف در دو زمینه زیر تحقق نمی‌یابد:

۱- در جایی که فرد گرفتار افراط در پاسخ‌گویی به نیازهای جسمی و جنسی خود شده باشد و هر راه و روش و منشی را برای خود مجاز شمارد که سرانجام به بی‌آبرویی و بی‌شخصیتی وی منتهی می‌شود.

۲- در زمینه‌ای که فرد گرفتار تفریط شده باشد؛ یعنی بر اساس یک باور و پندار و یا انگیزه‌ای واهی و غیر منطقی و یا به دلیل بیماری و ضعف قوای جسمی وجنسی، از هر گونه پاسخ‌گویی به نیازهای خود، پرهیز کند و قوای خویش را باطل و بیکار نگاه دارد که به این گونه رفتار، عفاف نمی‌گویند.

حال این دختران زیبارویی که در اوج جوانی و طراوت هستند، اگر بناست که با وجود شرایط ازدواج، هیچ ازدواج یا طلاقی در کارنامه زندگی‌شان ثبت نشده باشد، حتماً در موضوع عفاف، به افراط یا تفریط گرایش داشته‌اند.

خداوند در کتاب مبارکش می‌فرماید: «و کسانی که زمینه‌ای برای ازدواج نمی‌یابند، باید پاک دامنی پیشه کنند؛ تا خداوند از فضل خود، آنان را بی‌نیاز گرداند». عفت‌ورزی پیش از ازدواج و راه‌های مهار نفس، در کتاب و سنت اسلامی، سفارش شده است؛ اما به راستی چند درصد این افراد ممکن است زمینه یک ازدواج مناسب برایشان پیش نیامده باشد؟ چرا باید در چنین مسابقه‌ای مجرّد بودن شرط باشد، آن هم برای دخترانی در این رده سنی که به طور طبیعی اعتماد به نفس قابل قبولی دارند که حتی حاضرند ظاهرشان را در معرض قضاوت قرار دهند؟

چرا یک خانم متأهل – که عموماً تأهل نشانه عفت و پای بندی به خانواده است- اجازه شرکت در این مسابقه را ندارد؟

سؤال بر سر بالا رفتن سن ازدواج و عمل فردی هر کدام از شرکت کنندگان نیست؛ اما این که مجرد بودن و عدم طلاق یکی از شروط برگزار کنندگان این مسابقه است، سؤالات و تردیدهای فراوانی را نسبت به نیت خیر برگزارگنندگان ایجاد می‌کند؛ نیتی که شاید در ابتدا گمان می‌کردم تکریم حجاب و زیبا انگاشتن آن است؛ اما اکنون آن را مسابقه‌ای مغرضانه بیش نمی‌دانم که شرکت کنندگان تنها عنوان باحجاب را یدک می‌کشد؛ بدون توجه به دو رکن دیگر حجاب؛ یعنی حیا و عفاف.

منبع: پرسمان؛ اسفند ماه سال ۱۳۹۰؛ شماره ۱۱۰