مهری زینهارى
«هفده ساله هستم. گاهى در خودم احساس حقارت می کنم و خود را موفق نمی بینم زیرا پدر و مادرم با من همچون کودکان برخورد میکنند و به نظراتم اهمیت نمی دهند و نیازهای روانى و عاطفى مرا که هر جوان نیازمند توجه اطرافیان به آنهاست، درک نمی کنند. آرزو دارم لحظه اى را در کنار آنها بنشینم و درد دل کنم و با هم بگوییم و بخندیم! در مدرسه، شیفته نصیحتهاى مربیان تربیتى م شوم و خود را امیدوار می یابم اما به محض ورود به خانه و مشاهده شیوه هاى رفتارى تند و خشن پدر و مادرم با خودشان و با من، همه آن امیدها نقش بر آب می شود. از شما می خواهم تا مرا دریابید و راهنماییم کنید.»
* * *
این زبان حال جمع زیادى از نوجوانان و جوانانى است که گرفتار عدم آگاهى کافى والدین خویش نسبت به مسایل تربیتى و اهمیت این وظیفه می باشند.
از این رو بر آن شدیم تا ضمن پاسخگویى و راهنمایى این جوان و تذکرات تربیتى به والدین، به نیازهاى عاطفى و روانى جوانان اشاره کنیم تا والدین و مربیان با شناختی کامل و رفتارى حساب شده به پرورش روحى جوانانشان اقدام کنند.
با پایان یافتن دوران کودکى و آغاز بلوغ، دوران جوانى که ارزندهترین ایام عمر آدمی است شروع می شود و جوان را با مشکلات و نیازهاى روانى جدید همچون احساس شخصیت، نیاز به مذهب، استقلالطلبى و بحرانهاى روحى دیگر مواجه کرده و او را دچار سردرگمی می کند. بزرگترین مشکل تربیت جوانان، هدایت صحیح و علمى احساسات آنهاست. از این رو بسیارى از پدران و مادرانى که منشأ تمام مشکلات تربیتى جوانانشان را، مدرسه، دوستان و محیط می دانند و خود را از هر عیب و ایرادى مبرا می بینند، در اشتباه بزرگى به سر می برند. اینان سر در لاک خود فرو برده و از سوء رفتار و گفتار در مقابل جوانانشان غافلند.
«بدون تردید چگونگى تربیتهاى دوران طفولیت از پایههاى آدمى در سنین جوانى است. کودکانى که والدین دانا داشته و در محیط خانواده به خوبى پرورش یافته اند، در جوانى خیلى زود خود را با جامعه تطبیق می دهند و به کسب شخصیت نایل می شوند. برعکس کسانى که در کودکى از تربیت صحیح محروم بوده و بر اثر نادانى والدین و محیط فاسد خانواده، بد بار آمدهاند در جوانى قادر نیستند به خوبى با مردم بیامیزند و به درستى، وظایف اجتماعى خود را انجام دهند.»(۱)
مربى لایق کسى است که بتواند با برنامه ها و شیوه هاى دقیق و حساب شده تمایلات عاطفى جوانان را تعدیل و تنظیم نماید؛ از طرفى احساسات آنان را به نحو شایسته ای ارضا کند و از طرف دیگر مانع طغیان آنها شود.
در خانواده هایى که پدر با همدمى و همنشینى با جوانانش و مادر با محبت به فرزندان و تفاهم با پدر خانواده در مورد تربیت فرزندان، به آنها دلگرمى و امید بخشند، از نظرات آنها در اداره امور زندگى و امور خانه استفاده کنند و در تقویت اراده و ایمان و دوراندیشى آنها بکوشند، خدمت بزرگى به فرزندانشان کرده اند.
پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «اُوصیکُم بِالْسبّانِ خیرا فَاِنَّهم اَرَقُّ أَفْئِدَهً».
«سفارش می کنم که به جوانان نیکى کنید زیرا آنها نازک دل هستند و زود رنجیده خاطر می شوند.»
عمل به سفارش پیامبر این گونه است که به نیازمندیهاى مشروع آنها پاسخ گوییم و روح آنها را سیراب سازیم؛ طبیعى است که مقدمه تأمین نیازمندیهاى جوانان، شناخت روحیات و نیازهاى آنهاست.
«بیشتر انحرافات جوانان که سرانجام منجر به تیره روزى و سقوط آنان می شود، از دو منشأ سرچشمه می گیرد: یا براى آن است که پاره اى از تمایلات فطرى مورد توجه قرار نگرفته و عملاً سرکوب شده اند و یا براى آن است که جوانان در ارضاء بعضى از تمایلات، دچار تندروى و افراط شده اند.»(۲)
احترام به شخصیت جوان
یکى از نیازهاى روحى جوانان، بیدار شدن حس شخصیت و علاقه به حفظ آن است. جوان احترام به خود را دوست دارد و آن را نشانه توجه جامعه به خود می داند و از آن لذت می برد، او دوست دارد که در حضور هم سن و سالانش مورد احترام و اکرام باشد، و در شوراى خانواده به حساب آورده شود.
جوانى که از نظراتش در کارهاى خانه استفاده شود، و به حرفهایش توجه شود، و پدر و مادرش با وى، مانند یک دوست صمیمى رفتار کنند و همواره احترامش کنند، کوشش می کند تا خود را از آلودگیها به دور سازد و اعمالى که مقام و ارزش او را پایین می آورد، اجتناب کند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: عَلیکَ بالاَحْداثِ فَانَّهم اَسْرَعُ اِلى کُلِّ خَیرٍ»(۳)
«بر تو باد که به جوانان توجه داشته باشى، زیرا آنان در امور خیر از دیگران پیش قدم ترند.»
زمانى که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه ظهور کرد ور سالتش را بر مردم ابلاغ کرد، بیشترین گروندگان به او جوانان بودند که با روح لطیف خود و شجاعت و آمادگى و با عشق و علاقه زیاد اطراف پیامبر را گرفتند و به دستوراتش عمل نمودند. و این امر باعث خشم بزرگان قریش شد. پیامبر بسیارى از کارهاى خود را توسط همین نیروى جوان انجام می داد و آنها را با روشهاى متناسب و متنوع به راه و هدفشان دلگرم می ساخت و از نظراتشان استفاه می کرد.
برعکس جوانى که مورد احترام پدر و مادرش نباشد و کارهایش به مسخره گرفته شود و مرتب مورد انتقاد آنها قرار گیرد و به خاطر اشتباهى جزئى، سرزنش و ملامت شود و هر روز با سختگیریها و خشونتهاى بی مورد و نیز تحقیر پدر و مادرش مواجه شود، در ضمیر خود احساس حقارت و پستى می کند و همواره از این حالت روانى خود رنج می برد و سرانجام به ناهنجارى و ناسازگارى روى می آورد.
امام هادی(علیه السلام) ریشه شرارتها و ناهنجاریها را عقده حقارت می داند و می فرماید: «مَنْ هانَتْ عَلَیه نَفْسهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّه».(۴)
کسى که خود را خوار و حقیر می داند، از شرّ او ایمنى نداشته باش.
انسانهاى عقده اى و شرور براى تأمین نیازمندیهاى روحى ارضا نشده خویش و جلب توجه اطرافیان، به اعمال ناشایست دست می زنند و خود را مخالف مقررات آداب و رسوم اجتماعى و عرفى جامعه معرفى می کنند.
محبت، نه خشونت
جوان، همانند شاخه گلى است که به مراقبت و توجه کافى و دایمى نیازمند است، او علاوه بر تغذیه مناسب جسمى، به تغذیه مناسب روحى هم نیاز دارد. شیوه هاى برخورد اطرافیان در مواقع بروز خطا و لغزش باید به گونه اى باشد تا او را در رفتار خلافش جسور نکند.
پدران و مادران باید بدانند که وضع آشفته روحى جوان یک پدیده اى طبیعى است و چون می خواهد خود را از دوران کودکى خارج کرده و به دنیاى جوانى قدم گذارد دچار بحرانهاى روحى شدید می شود و بناچار از روى جهالت و ندانم کارى، خطاهایى از او سر می زند؛ آنها باید با صبر و ظرافت و درایت اشکالات آنها را نادیده گرفته و به طور ماهرانه اى مرتفع نمایند، از این رو امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید:
جَهْلُ الشباب معذورٌ»(۵)
«عذر نادانى جوان پذیرفته است.»
به همین جهت پدران و مادران باید تذکرات تربیتى خود را به گونه اى مطرح کنند که موجب هتک حرمت جوانان نشود، لذا بهترین شکل تربیت و تنبیه آنها استفاده از جملات و الفاظ کنایه و اشاره است که قهرا اثرى به سزا خواهد داشت.
علی(علیه السلام) می فرماید: «تلویحُ زَلّهِ العاقِل لَهُ اَمَضُّ مِن عِتابِه».(۶)
لغزش فرد عاقل را با کنایه تذکر دادن براى او مؤثرتر از سرزنش و توبیخ صریح است.
متأسفانه بعضى از پدران و مادران، به قصد اصلاح جوانان خود، سخنان ملامت آمیز خود را تکرار می کنند و آنها را پیوسته در تنهایى و آشکارا مورد توبیخ و سرزنش قرار می دهند، غافل از اینکه تکرار سرزنش، اثرى معکوس دارد.
باز علی(علیه السلام) می فرماید: «اَلاِفراطَ فى المَلامَهِ یَشُبُّ نیرانَ اللّجاج».(۷)
زیاده روى در ملامت، آتش عناد و لجاجت را مشتغل می کند.
بهترین روشهاى بیان مطالب و تذکرات تربیتى استفاده از جملات، الفاظ و قالبهای عاطفى و مؤدبانه است.(۸)
جوان اگر بفهمد که نصایح پدر و مادرش بر اساس دلسوزى و آینده نگرى است، تسلیم می شود و اگر احساس کند که ناشى از خودخواهى، غرور و استبداد آنهاست، طغیان می کند و در مقابل آنها واکنش نشان می دهد. در پایان بحث به روایتى دیگر از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) اشاره می کنیم که می فرماید:
«وَلَدُک ریحانتک سَبْعا و خلوتک سَبْعا ثم هو عدوّک اَو صدیقُک»(۹)
«فرزند تو تا هفت سال دسته گلى است که در اختیار توست و در هفت سال دوم زندگى، خدمتکار
و مطیع توست و سپس (در دوره جوانی) دشمن و یا دوست توست.»
روشن است که شیوه هاى برخوردى و تربیتى والدین و مربیان آموزشگاه در دوره کودکى و نوجوانى زمینه ساز دوران جوانى است. پدر یا مادرى که بر اساس ضوابط و روشهاى صحیح با جوانش برخورد کند و او را احترام نماید، فرزندش دوست و رفیق او خواهد بود و برعکس اگر از شیوه هاى غلط استفاده کند و به خواسته هاى مشروع جوانش توجه نکند از او براى خود دشمنى کینه توز ساخته است.
پاورقیها
۱ـ بزرگسال و جوان، فلسفى، ج۲، ص۳۶۵۷٫
۲ـ جوان، فلسفى، ج۱، ص۳۳۴٫
۳ـ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۴۴۸، ح۱٫
۴ـ تحف العقول، مترجم، ص۵۱۲٫
۵ـ غررالحکم، ص۳۷۲٫
۶ـ غررالحکم، ص۳۴۸٫
۷ـ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۴٫
۸ـ همان گونه که لقمان پیامبر در توصیه فرزندش به کارهاى خیر همچون نماز، امر به معروف و نهى از منکر، از کلمه «یا بُنَیَّ، اى پسرکم) استفاده می کند. (سوره لقمان آیه ۱۶).
۹ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۳۴۳٫