اشاره:

یکی از انحرافات اساسی وهابیت در بحث توحید و خدا شناسی این است که این فرقه بر اساس برخی روایات ضعیف و اسرائیلیات و همچنین نگرش ظاهر گرایان ه­ای که از آموزه ­های دین دارند، معتقدند که خداوند متعال مانند آدمیان و سایر موجودات متحرک از محلى به محل دیگر حرکت مى‏ کنند! یعنی جا به جا می ­گردد، یک جا را رها کرده به جای دیگر می­ رود!!

 

ابن ‏تیمیه و ابن قیم جوزى که عقاید وهابیت از افکار آنها ناشى شده است، خدا را به سلاطین تشبیه نموده، می­گویند که در روز جمعه از روزهاى آخرت، خداوند از عرش پایین می­آید و بر کرسى می ­نشیند و کرسى خداوند در میان منبرهایى از نور قرار مى ‏گیرد و انبیا بر این منابر مى ‏نشینند و این منابر را کرسی ­هایى از طلا احاطه نموده که بر این کرسى ‏ها شهدا و صدیقین می­ نشینند و بعد از انجام جلسه مفصل و گفت‏وگو با اعضاى جلسه، خداوند از کرسى بلند می ­شود و با ترک جلسه به سوى عرش خود بالا مى‏ رود.[۱]

ابن ‏قیم جوزی شاگرد ابن تیمیه در این‏باره مى ‏گوید:«براى خداوند در هر آسمان یک کرسى وجود دارد. وقتى که به آسمان دنیا نزول می کند، روى کرسى مختص به این آسمان مى نشیند و مى‏ گوید: آیا استغفارکننده‏اى هست تا او را ببخشم … تا صبح آنجا مى ‏ماند و هنگام صبح، کرسى آسمان دنیا را ترک مى ‏کند و بالا مى‏ رود و بر کرسى دیگر مى‏ نشیند![۲] ابن تیمیه و ابن ‏قیم در کیفیت نشستن خدا بر کرسى معتقدند که استوا به معناى مجرد استیلا نیست، بلکه به معناى نشستن بر کرسى پادشاهى می ­باشد و اضافه می کنند که استواى خدا بر کرسى، مانند استواى «بشر بن مروان» بر کرسى سلطنت است زمانى که عراق را فتح نمود.[۳]

این فرقه با بیان مطالب غیرمعقول، مقام و ذات الهى را که از هرگونه شایبه امکانى و مادى، منزه و پاک می باشد تنزل نداده ­اند؟ زیرا پنداشت ه‏اند که خدا هم مانند پادشاهان و سلاطین، داراى تشریفات و زندگى پر زَرق و بَرق مادى است و با بندگان خود جلساتى براى رَتق و فَتق امور انجام مى‏دهد.

این طایفه، حتى خدا را کوچک‏تر از عرش پنداشته و می گویند:«عرش یا کرسى خداوند، همه آسمان‏ها و زمین را در برگرفته، خداوند روى آن مى‏نشیند. عرش فقط چهار انگلشت از خداوند بزرگ‏تر است. عرش مانند تختى جدید از سنگینى خداوند به‏ صدا درمى‏ آید.[۴] هم چنین مى‏ گویند: «ان محمداً رسول الله یجلسه ربه على العرش معه»[۵]؛ «پیامبر اسلام با خداوند روى تخت مى‏ نشیند».

لازمه این سخن این است که عرش بزرگ‏تر از خداست و خدا و رسول خدا هر دو در آن، جا مى‏گیرند و عرش بر هر دوى آنها احاطه دارد.

حاجى خلیفه در «کشف الظنون» از کتاب «العرش» ابن تیمیه نقل مى ‏کند که خداوند بر کرسى می ­نشیند و محلى را براى نشستن رسول خدا در کنار خودش خالى می گذارد![۶]

ابن‏ بطوطه، جهانگرد معروف مراکشى، در سفرنامه‏ اش مى نویسد:«ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه مى‏ کرد و می گفت: «خداوند به آسمان دنیا فرود مى ‏آید، همان‏ گونه که من اکنون فرود مى‏آیم و سپس یک پله از منبر پایین آمد». این گفته او، مورد اعتراض «ابن زهرا» فقیه مالکى حاضر در مجلس قرار گرفت، ولى مردم از پاى منبر برخاستند و «ابن زهرا» را مورد ضرب و شتم قرار دادند و از طرف قاضى حنبلى نیز مورد تنبیه قرار گرفت. اما عمل قاضى حنبلى، باعث اعتراض فقها و قضات شافعى و مالکى دمشق واقع شد و موضوع را به حاکم اطلاع دادند و او هم به «ملک ناصر» گزارش داد و ابن‏تیمیه به دستور وى به زندان افتاد.[۷] ابوزهره نیز می گوید: «ابن تیمیه، همچنان این معنا را تکرار و تأکید

می کرد که خداوند فرود می آید و در بالا و پایین وجود دارد».[۸]

نقد و بررسی

بدیهی است کسی که مختصر آشنائی با اصول و مبانی اسلام داشته باشند، می­ دانند که آنچه را وهابیان در باره خداوند بیان نموده ­اند و خدا را (العیاذ بالله) مانند مخلوقات دانسته که برای رتق و فتق امور نیازمند به جا به جا شدن و رفتن به این سو و آن سو می­ دانند، قطعاً در تناقض آشکار با مبانی دینی و مورد پذیرش مسلمانان در طول تاریخ اسلامی می ­باشند، زیرا هیچ مسلمانی را که باور به دین خاتم داشته باشند، نمی­ توان یافت که در باره خداوند به این باور باشند که خداوند برای انجام کاری جا به جا می­ شود و صعود و نزول می­ کند. این­گونه مسائل اساسی و معرفی در متون اسلامی یعنی قرآن و سنت به خوبی بیان شده و هیچ گونه ابهامی در آن دیده نمی­شود.

یکى از صفات سلبى خداوند، نفى مکان و جهت براى اوست؛ به این معنا که خداوند در جهت خاصى قرار نمی گیرد و موجودى نیازمند به مکان نیست تا جا و مکانى را اشغال کند، زیرا مکان از عوارض و خواص جسم است، در حالى که خداوند منزه از جسم است.[۹]

جسم از یک سو محدود و از طرف دیگر محتاج و نیازمند است، ولى خداوند نه محدود است و نه احتیاج و نیاز به ساحت او راه دارد، لذا خداوند خود را در قرآن، بدون مکان، معرفى نموده است و بر آن تأکید دارد:

الف: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ؛[۱۰] مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بى‏نیاز و داناست!

ب: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم‏؛[۱۱] و هر جا باشید او شماست.

ج: وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلیمُ‏،[۱۲] او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است.

د: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ؛[۱۳] ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیک‏تریم!

امام صادق (ع) مى ‏فرماید:«خداوند از زمان و مکان برتر و از حرکت و سکون بالاتر است، بلکه آفریدگارِ زمان و مکان و سکون و حرکت مى‏ باشد».[۱۴]

پی نوشت:

[۱] . مجموع الفتاوی، ابن‏تیمیه، ج ۵، ص ۵۵؛ زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ابن‏قیم جوزی، ج ۱، صص ۳۶۷- ۳۷۰؛ اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج ۱، ص ۵۱؛ توضیح المقاصد و تصحیح القواعد، ج ۱، ص ۴۲۶؛ ج ۲، ص ۵۸۵؛ حادى الارواح، ابن قیم، ج ۱، ص ۲۱۸؛ روضه المحبین، ابن‏قیّم جوزى، ج ۱، ص ۴۳۳٫

[۲].  اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج ۱، ص ۵۵٫

[۳] . تفسیر کبیر، ابن‏تیمیه، ج ۶، ص ۳۸۵؛ مجموع الفتاوى، ج ۱۶، ص ۳۹۷؛ ابن‏قیم، توضیح المقاصد و تصحیح القواعد، ج ۲، ص ۳۱٫

[۴] . مجموع الفتاوى( کتب و رسائل و فتاوى شیخ‏الاسلام ابن‏تیمیه)، ج ۱۶، ص ۴۳۵٫

[۵] . مجموع الفتاوی، ج ۴، ص ۳۷۴٫

[۶] . کشف الظنون، حاجی خلیفه، ج ۲، ص ۱۴۳۸٫( ابن تیمیه، ذکر فیه ان الله تعالی یجلس علی الکرسی وقد اخلی مکاناً یقعد معه فیه رسول الله( ص)).

[۷] . رحله ابن‏بطوطه، ص ۹۶٫

[۸] . تاریخ المذاهب الاسلامیه، ابوزهره، ص ۳۲۰٫

[۹] . توحید، على بن بابویه( شیخ صدوق)، ص ۹۸٫

[۱۰] . بقره، آیه ۱۱۵٫

[۱۱] . حدید، آیه  ۴٫

[۱۲] . زخرف، آیه ۸۴٫

[۱۳] . ق، آیه ۱۶٫

[۱۴]  بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج ۳، ص ۳۰۹٫