تفاوت جنگهای تکفیری‌ها مثل گروه داعش، القاعده وامثال آنها با جهاد مشروع در اسلام بعد از شناخت ماهیت جهاد اسلامی مشخص می‌گردد که جنگ این گروه‌های تروریستی هیچ سنخیت و شباهتی با جهادی ندارد که در قرآن و اسلام به آن توصیه شده است.

جهاد در اسلام به جنگی گفته می شود که فقط در راه خداوند برای گسترش دین حق و دفاع از  حق مشروع بندگان خدا انجام می‌گیرد و هیچ نوع اهداف دنیایی و مادی در آن در نظر گرفته نمی‌شود.

هر چند جنگ پدیده ناخوشایند است؛ اما با توجه به اینکه همیشه افراد زورمند و خودکامه و فرعونها و نمرودها و قارونها که اهداف انبیاء را مزاحم خویش مى‏دیده‏اند، در برابر آن ایستاده و جز به محو دین و آیین خدا راضى نبودند، از این‌رو دینداران راستین در عین تکیه بر عقل و منطق و اخلاق باید در مقابل این گردنکشان ظالم و ستمگر بایستند و راه خود را با مبارزه و در هم کوبیدن آنان به سوى جلو باز کنند. اصولا جهاد یکى از نشانه‏هاى موجود زنده است و یک قانون عمومى در عالم حیات است، تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه، براى بقاى خود، با عوامل نابودى خود در حال مبارزه‏اند.[۱]

ماهیت جهاد اسلامی در اهداف آن نهفته است که تمام اهدافی که در جهاد اسلامی وجود دارد، منطبق با خواستهای انسانی و موازین عقلی است و در راستای حفظ حقوق بشر انجام می گیرد و ظلم و رفتارهای خلاف انسانیت و عقلانیت در آن وجود ندارد. در زیر به انواع جهاد و اهداف آنها اشاره می شود:

  1. جهاد دفاعى‏

جهاد دفاعی به جهادی گفته می شود که در مقابل تجاوز دشمنان صورت می‌گیرد.  اگر کسى به انسان حمله کند و او از خود دفاع ننماید، یا ملتى متجاوز و سلطه‏گر هجوم بر ملت دیگر ببرند، در اینجا تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مى‏دهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند. جنگهایى مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوک و حنین و بعضى دیگر از غزوات اسلامى جزء این بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعى داشته است.[۲]

  1. جهاد براى حمایت از مظلومان‏

شاخه دیگرى از جهاد که در آیات قرآن به آن اشاره شده، جهاد براى حمایت از مظلومان است، در آیه ۷۵ سوره نساء مى‏خوانیم: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً ؛ چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانى که (بدست ستمگران) تضعیف شده‏اند پیکار نمى‏کنید، همان افراد (ستمدیده‏اى) که مى‏گویند: خدایا! ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر، و براى ما از سوى خود، ولیى قرار ده، و براى ما از سوى خود یار و یاورى معین فرما».

به این ترتیب، قرآن از مسلمانان مى‏خواهد که هم در راه خدا و هم مستضعفان مظلوم، جهاد کنند، و اصولا این دو از هم جدا نیستند و با توجه به اینکه در آیه فوق قید و شرطى نیست، این مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان، باشند، باید از آنها دفاع کرده نزدیک و دور، داخل و خارج کشور تفاوت نمى‏کند. به تعبیر دیگر حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود، حتى اگر به جهاد منتهى گردد، اسلام اجازه نمى‏دهد مسلمانان در برابر فشارهایى که به مظلومان جهان وارد مى‏شود بى‏تفاوت باشند، و این دستور یکى از ارزشمندترین دستورات اسلامى است که از حقانیت این آیین خبر مى‏دهد.[۳]

  1. جهاد براى محو شرک و بت پرستى

اسلام در عین اینکه آزادى عقیده را محترم مى‏شمرد و هیچ کس را با اجبار دعوت به سوى این آیین نمى‏کند، به همین دلیل به اقوامى که داراى کتاب آسمانى هستند، فرصت کافى مى‏دهد که با مطالعه و تفکر آیین اسلام را بپذیرند، و اگر نپذیرفتند، با آنها به صورت یک« اقلیت هم پیمان» (اهل ذمه) معامله مى‏کند و با شرایط خاصى که نه پیچیده است و نه مشکل با آنها همزیستى مسالمت‏آمیز بر قرار مى‏نماید، در عین حال نسبت به شرک و بت پرستى، سختگیر است زیرا: شرک و بت پرستى نه دین است و نه آیین و نه محترم شمرده مى‏شود، بلکه یک نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع یک نوع بیمارى فکرى و اخلاقى است که باید با هر روش ممکن ریشه‏کن شود.

از هدف جهاد در اسلام روشن مى‏شود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته، و هرگز آن را وسیله سلطه‏جویى و کشورگشایى و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده، و استعمار و استثمار قرار نداده است.[۴]

جهاد با این هدف را می توان جهاد ابتدایی نامید. خداوند دستورها و برنامه‏هایى براى سعادت و آزادى و تکامل و خوشبختى و آسایش انسانها طرح کرده است، و پیامبران خود را موظف ساخته که این دستورها را به مردم ابلاغ کنند، حال اگر فرد یا جمعیتى ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببینند و سر راه دعوت انبیاء موانعى ایجاد نمایند آنها حق دارند نخست از طریق مسالمت‏آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبلیغ را براى خود کسب کنند.

   استاد مطهری در این باره می گوید: توحید هم مثل آزادی جزء حقوق انسانی است. و معنای حق آزادی، این نیست که آزادی یک فرد از طرف دیگری مورد تهدید قرار نگیرد، بلکه ممکن است از طرف خودش مورد تهدید قرار گیرد. پس اگر مردمی برای توحید و برای مبارزه با شرک بجنگند، جنگشان جنبه دفاعی دارد، نه جنبه استخدامی و استعماری و استثماری و تجاوز.[۵]

علامه طباطبایی نیز در تفسیر شریف المیزان به ذکر پاره ای از آیات جهاد[۶] پرداخته و می فرماید: قرآن جهاد و کارزاری که مومنین را به آن دعوت کرده است، برای آنان حیات آفرین می خواند، معنای این سخن آن است که پیکار چه در راه دفاع از اسلام یا مسلمین و چه جهاد ابتدایی، همه در واقع دفاع از حقیقت انسانیت است.[۷]

به عبارت دیگر همان طور که «حق حیات» حقی انسانی است، جهاد در راه آن مقدس است، نشر توحید و احیای کلمه «الله» نیز احیای معقول بشریت و دفاع از حیات طیبه و انسانیت انسان است. بنابر این در اسلام جهاد ابتدایی به جهاد دفاعی تبدیل می شود و چیزی به نام جنگ در راه تحمیل عقیده، وجود ندارد. به همین علت خداوند فرموده است: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»؛[۸] در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. به گفته علامه طباطبایی با این آیه شریفه دین اجبارى نفى شده است، چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از«اعتقادات»، و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهرى است، که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب دیگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلا جهل، علم را نتیجه دهد، و یا مقدمات غیر علمى، تصدیقى علمى را بزاید. ام می گوید این آیه شریفه یکى از آیاتى است که دلالت مى‏کند بر اینکه مبنا و اساس دین اسلام شمشیر و خون نیست، و اکراه و زور را تجویز نکرده، پس سست بودن سخن عده‏اى از آنها که خود را دانشمند دانسته، یا متدین به ادیان دیگر هستند، و یا به هیچ دیانتى متدین نیستند، و گفته‏اند که اسلام دین شمشیر است، و به مساله جهاد که یکى از ارکان این دین است، استدلال نموده‏اند، معلوم مى‏شود.[۹]

      اصولاً جنگ در اسلام به خاطر کشورگشایی و خونریزی نیست، بلکه برای نجات مردم مظلوم و بی‌پناهی است که حقوق خود را از دست داده و در آتش ظلم و فساد و بت‌پرستی و محرومیت‌های اجتماعی می‌سوزند. بنابراین قرآن کریم جهادی را تجویز می‌کند که در راه خدا و نجات توده‌های محروم و برای زدودن فتنه‌ها انجام گیرد. جنگ در اسلام برای زدودن فتنه‌ها و برقراری عدالت اجتماعی و صلح عمومی است، در جنگهای اسلامی، سم‌پاشی (استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی)، کشتن زنان و اطفال و پیرمردان و افراد ضعیف و ناتوان و بیمار، ممنوع است و حتی بریدن درختان و خراب کردن ساختمان‌ها از نظر مقررات اسلام کار غیرمشروع است.

بنابر دستور خداوند متعال که می فرماید: «و با آنان کارزار کنید تا دیگر فتنه‌ای نباشد، و دین همه‌اش برای خدا شود»[۱۰]، جهاد برای رفع فتنه است نه ایجاد فتنه. یعنی کسانی و یا گروه‌هایی که فتنه انگیزی می کنند باید مسلمانان در مقابل آنان بایستند و جهاد کنند و فتنه را از بین ببرند.

اصلا دعوت به اسلام بر خلاف ادعای بعضی‌ها با زور شمشیر و سر نیزه نبوده بلکه با دلیل و برهان و حکمت و موعظه همراه بوده است، به طوری که خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ  می‌فرماید: «ای پیامبر، مردم را با حکمت و پند و موعظه‌ی نیکو به راه پروردگارت دعوت کن …»[۱۱]

پس هدف اسلام از جهاد در راه خدا، برقراری صلح و عدالت در جهت هدایت و سعادت مردم بوده و به هیچ وجه، خشونت، خونریزی، انتقام و تحمیل عقیده هدف جهاد را تشکیل نمی دهند.

اما گروه‌های تکفیری مانند جریانهای داعش، القاعده و سایر گروهای تنروریستی مبتنی بر عقاید وهابیت اسم جهاد را پوشش بر جنایات و آدم کشی خود قرار داده اند. همگی به عیان می بینند و می شنوند که هدف و عملکرد این گروه‌ها هیچ شباهتی با آنچه که بیان شد ندارد؛ زیرا: اولا جنگهای این گروه‌ها بر علیه مسلمانان و در سرزمین مسلمانان انجام گرفته و در این سرزمین ها جریان دارد. این گروه ها که به گروهای تکفیری معروف اند اول حکم به تکفیر مسلمانان داده و سپس آنان را می کشند.

ثانیا بر جنگهای این گروه‌ها هیچکدام از عناوین جهادی که ذکر شد، صدق نمی‌کند، جنگ آنان نه دفاعی است نه برای نجات مظلومان و نه برای از بین بردن شرک و کفر انجام می‌گیرد چه اینکه جهاد ابتدایی شرایط خاص خودش را دارد که برای هرکسی قابل تحقق نیست و فقط با دستور پیامبر(ص) و جانشینان معصومش دارد جوازپیدا می کند و در شرایط فعلی هیچ کسی حق جهاد ابتدایی را ندارد. بنابراین گروه های تکفیری بر فرض اگر بر کشورهای غیر اسلامی تجاوز کنند و کافر کشی راه بیاندازند هیچ دلیل شرعی و عقلی برای جواز این عمل آنان وجود ندارد.

ثالثا این گروه ها در عمل کرد جنگی نه تنها هیچ معیار شرعی و اسلامی را رعایت نمی کنند بلکه رفتار آنان صریحا مخالف شریعت و برخلاف معیارهای انسانی و عقلانی است. آنان زنان، پیر مردان، کودکان را با بی رحمانه ترین وجه می کشند که همه اینها در جها اسلامی و حتی قوانین بین المللی ممنوع است. افزون بر اینها اکثریت آنان گرفتار اعمال منافی عفت و ظلم و تجاوز به اموال و ناموس مسلمانان هستند.

رابعا این گروه‌ها از نظر مالی و نظامی از طرف دشمنان اسلام تأمین می شوند و مورد حمایت آنان قرار دارند. چگونه ممکن است که جهاد اسلامی با دشمنان اسلام قابل اجرا باشد؟ در حقیقت گروه های داعش والقاعده و سایر گروهای تکفیری برای از بین بردن اسلام از طرف دشمنان اسلام تجهیز و تحریک شده اند تا چهره اسلام را در انظار جهانیان مخدوش نموده و در اذهان کسانی که از اسلام اطلاعات لازم ندارند آن را منفور جلوه دهند.

بنابراین گروه‌های تکفیری فقط به کشتن مردم می‌اندیشند و کشتن مردم تحت پوشش جهاد هدف اصلی آنان را تشکیل می دهد. یعنی از نظر گروه های تکفیری کشتن مردم به نام جهاد موضوعیت دارد و هیچ هدفی دیگری را از آن قصد نمی کنند. به همین دلیل حتی برخی از کسانی را که به اسارت می گیرند اول شهادتین را بر زبان آنان جاری کرده و سپس به فجیع ترین وجه آنان را می‌کشند این در حالی است که بر طبق آموزه اسلامی گفتن شهادتین باعث حفظ جان، ناموس و مال گوینده می‌شود و هیچ کسی حق کشتن او را ندارد.

پی نوشتها

[۱] . مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏۲، ص: ۲۶، دارالکتب الاسلامیه، تهران، اول، ۱۳۷۴ش.

[۲] . تفسیر نمونه، ج۲ ص۲۸٫

[۳] . همان، ج‏۲، ص: ۲۹٫

[۴] . تفسیر نمونه، ج‏۲، ص: ۳۰

[۵] . مرتضی مطهری، جهاد، ص ۴۶٫ بینا بیتا.

[۶] . حج، ۴۴٫ بقره ۲۵۱٫ انفال۸ و ۲۴ « یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحْییکُمْ»

[۷] . محمد حسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص ۶۷، قم ، دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۸] . بقره، ۲۵۶٫

[۹] . محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۵۲۴،

[۱۰] . سوره انفال، آیات ۳۸ و ۳۹٫

[۱۱] . ، سوره نحل، آیه ۱۲۵٫