اشاره:
پیروان مذهب شیعه در امور دینی از قرآن و اهل بیت پیامبر که هردو معصوم اند پیروی می کند. سخن هیچ کسی را بر این دو ثقل گرانقدر اسلام ترجیح نمی دهند. باور شیعیان بلکه همه مسلمانان به سید یمانی و خروج او مبتنی بر روایات معصومین است و جدای از آن چیزی برای شیعیان هیچ حجیتی در ابن باره ندارد.در همین حوزه اشکالی بر این جریان وارد است که به صورت مختصر به آن اشاره شده است.
یکی از اشکال بسیار روشن بر دلایل طرفداران احمد حسن، این است که اگر وی نه اهل یمن است و نه از یمن خروج میکند، پس چرا از وی به عنوان یمانی یاد شده است؟ این اشکال و در حقیقت تعارض آشکار با روایات اهلبیت(علیهالسلام) برای روشن شدن دروغین بودن ادعای آنها نزد هر فرد منصفی کافی است.
طرفداران احمد حسن برای فرار از این رسوایی، ادعای مضحکی را مطرح کردهاند و مینویسند:
واژۀ یمانی که در این روایات به کار رفته، به معنای منسوب به سرزمین یمن نیست، بلکه از روایات چنین استفاده میشود که پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) خود را یمنی خواندهاند. بنابراین امامان اهلبیت(علیهالسلام) و تمام سادات، یمنی هستند، گرچه اهل سرزمین یمن نباشند! روایت یادشده بدین قرار است:
عرض رسول الله(صلیالله علیه و آله) یوماً خیلاً وعنده أبی عیینه بن حصن بن حذیفه بن بدر. فقال رسول الله(صلیالله علیه و آله): انا أبصر بالخیل منک. وقال عیینه: وانا أبصر بالرجال منک یا رسول الله! فقال النبی(صلیالله علیه و آله): کیف؟ قال: فقال: ان خیر الرجال الذین یضعون أسیافهم علی عواتقهم ویعرضون رماحهم علی مناکب خیولهم من أهل نجد. فقال النبی(صلیالله علیه و آله): کذبت ان خیر الرجال أهل الیمن والایمان یمان و أنا یمانی… ؛ [۱]
روزی رسول خدا در حالی که ابو عیینه بن حصن بن حذیفه بن بدر نزد آن حضرت بود از اسبها سان دید. رسول خدا(صلیالله علیه و آله) فرمود: من به خصوصیات اسبها از تو داناترم. عیینه گفت: من نیز به حال مردان و انساب [آنان] از تو داناترم. رسول خدا(صلیالله علیه و آله) فرمود: چگونه؟ عیینه گفت: مردانى که در نجد هستند، شمشیرهاى خود را روى شانهها میگذارند و نیزههاشان را روى شانۀ اسبها مىنهند بهترین مرداناند. رسول خدا(صلیالله علیه و آله) فرمود: دروغ گفتى؛ بلکه مردان اهل یمن بهترند، ایمان یمنی است و من یمنی هستم … .
در حالی که روایت یادشده از اصل جعفر بن محمد حضرمی است که آن را از پسر عیینه بن حصن نقل میکند، اما همین روایت را شیخ کلینی به سند خود از امام باقر(علیهالسلام) به صورت دیگری نقل میکند. روایت شیخ کلینی اینگونه است:
عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: خرج رسول الله(صلیالله علیه و آله) لعرض الخیل، فمر بقبر أبی أحیحه، فقال أبوبکر: لعن الله صاحب هذا القبر فوالله إن کان لیصد عن سبیل الله ویکذب رسول الله(صلیالله علیه و آله)! فقال خالد ابنه: بل لعن الله أباقحافه، فوالله ما کان یقری الضیف ولا یقاتل العدو، فلعن الله أهونهما علی العشیره فقداً. فألفی رسول الله(صلیالله علیه و آله) خطام راحلته علی غاربها، ثم قال: إذا أنتم تناولتم المشرکین فعموا ولا تخصوا فیغضب ولده. ثم وقف فعرضت علیه الخیل. فمر به فرس فقال عیینه بن حصن: إن من أمر هذا الفرس کیت و کیت. فقال رسول الله(صلیالله علیه و آله): ذرنا فأنا أعلم بالخیل منک. فقال عیینه: وأنا أعلم بالرجال منک. فغضب رسول الله(صلیالله علیه و آله) حتی ظهر الدم فی وجهه، فقال له: فأی الرجال أفضل؟ فقال عیینه بن حصن: رجال یکونون بنجد یضعون سیوفهم علی عواتقهم ورماحهم علی کواثب خیلهم ثم یضربون بها قدماً قدماً. فقال رسول الله (صلیالله علیه و آله): کذبت، بل رجال أهل الیمن أفضل، الایمان یمانی والحکمه یمانیه ولولا الهجره لکنت امرء من اهل الیمن … ؛[۲]
امام باقر(علیهالسلام) فرمود: روزى رسول خدا(صلیالله علیه و آله) براى سان دیدن از اسبها بیرون آمد، پس عبورش به قبر أبىاحیحه افتاد. ابوبکر [ که همراه آن حضرت بود] گفت: خدا لعنت کند صاحب این قبر را؛ به خدا سوگند شیوه اش جلوگیرى از راه خدا و تکذیب رسول خدا(صلیالله علیه و آله) بود! خالد پسر ابواحیحه گفت: بلکه خدا ابوقحافه را لعنت کند که _ به خدا _ نه مهماننوازى داشت و نه با دشمنان اسلام میجنگید؛ خدا هر کدام از آن دو را که در تیره و تبار خود پستتر و بیمقدارتر بودند لعنت کند! رسول خدا(صلیالله علیه و آله) که گفتوگوى آن دو را شنید افسار شتر را به گردنش انداخت و فرمود: هر گاه شما به مشرکین بد میگویید به طور عموم بگویید و شخص معینى را نام نبرید که فرزند آن شخص خشمناک گردد. سپس ایستاد و اسبها را از جلویش عبور دادند. در این میان اسبى را آوردند؛ عیینه بن حصن گفت: این اسب چنین و چنان است [و شروع کرد به توصیف کردن آن اسب]. رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود: ما را واگذار که من به خصوصیات اسبها از تو داناترم. عیینه گفت: من نیز به حال مردان و انساب [آنان] از تو داناترم. رسول خدا (صلیالله علیه و آله) خشمگین شد، به طورى که چهرهاش سرخ شد و به او فرمود: [بگو] کدام مردان برترند؟ عیینه گفت: مردانى که در نجد هستند، آنها شمشیرهاى خود را روى شانهها میگذارند و نیزههاشان را روى شانه اسبها مىنهند، و در میدان جنگ با آنها پیکار میکنند و همچنان پیش میروند. رسول خدا(صلیالله علیه و آله) فرمود: دروغ گفتى، بلکه مردان اهل یمن بهترند؛ ایمان یمنى است و حکمت و فرزانگى نیز از یمن است، و اگر هجرت من [از مکه به مدینه] نبود، من نیز مردى از اهل یمن بودم… .
چنانکه ملاحظه میشود، در روایت امام باقر(علیهالسلام) عبارت «انا یمانی» وجود ندارد، بلکه پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) یمانی بودن را از خود نفی کردهاند و فرمودهاند: «اگر من هجرت نکرده بودم اهل یمن بودم» و مفهوم این جمله این است که حال که هجرت کردهام یمنی نیستم؛ اما طرفداران احمد حسن برای اینکه برای شعری که گفتهاند قافیهای دست و پا کنند، گزارش فرزند یکی از سرکردگان مشرک را بر گزارش امام باقر ترجیح دادهاند، در حالی که طبق فرمایش امام باقر(علیهالسلام) پیامبر گرامی اسلام(صلیالله علیه و آله) یمنی بودن را از خود نفی کردهاند و در نتیجه به استناد این روایت نمیتوان آن حضرت و تمام سادات را یمانی خواند. علّامه مجلسی در توضیح روایت پیشگفته چنین مینویسد:
این فرمایش آن حضرت که «اگر هجرت نبود»شاید به این معنا باشد که اگر من از مکه هجرت نکرده بودم امروز اهل یمن بودم؛ چرا که مکه از یمن است؛ یا مقصود این است که اگر نبود که به فرمان خدا مدینه را برای مهاجرت اختیار کنم، یمن را به عنوان وطن برمیگزیدم، یا مقصود این است که اگر نبود که هجرت شرافت بیشتری دارد، خودم را از انصار به شمار میآوردم … .[۳]
پی نوشت:
[۱] . عده من الرواه، الأصول السته عشر، ص۸۰-۸۱، قم دارالشبستری، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
[۲] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۶۹-۷۲، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علیاکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش.
[۳] . مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۲، ص ۱۳۷، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
منبع: آینده روشن (برگرفته از مقاله نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت: با تکیه بر آراء احمد الحسن نوشته نصرت الله آیتی)