چکيده
در مورد معاني که کلمه « مولي» در حديث غدير مي تواند داشته باشد، بيش از دو معناي آن مورد اختلاف بين شيعه و سني نيست، آن دو معنا عبارتند از محّب و ناصر از منظر اهل تسنن، پيشوا و رهبر و حاکم از منظر اهل تشيع ، ولي هنگامي که به قرائن موجود نگاه مي کنيد از جمله قرائن حاليه که از قبيل مکان و زمان حديث ، تعداد جمعيت مورد خطاب ، بيعت برخي از جمله شيخين با امير المومنين (عليه السلام) بعد از ايراد خطبه و همچنين قرائن مقاليه که عبارتند از آيه تبليغ، تعبير پيامبر در ابتداي حديث با عبارت «ألستُ أُولي بِکُم مِن أنفُسِکُم»مشخص مي شود که مولي نمي تواند به غير از پيشوا و رهبر و حاکم معناي ديگري داشته باشد.
کليد واژه : مولي ، محّب، پيشوا، تبليغ، غدير ، ولي
مقدمه
پيامبر گرامي اسلام در خطبه غدير يک فراز عمده و يک جمله اساسي را بيان فرمودند که همان «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» مي باشد. اين عبارت چکيده مجموعه سخنان مفصل نبي اکرم در وادي غدير است. پيرامون کلمه مولي بحث بسيار است .
در اعتقاد شيعه مولي به معناي امامت و رهبري علي (عليه السلام) است.علماي اهل تسنن گفته اند: چون کلمه «مولي» معاني متعددي دارد، در اين حديث «مولي» به معناي حکومت، ولايت و رهبري نبوده و بلکه به معناي «دوست» و «ناصر» است که از معاني ديگر «مولي» است. ابن صباغ مي نويسد: «من کنت ناصره او حميمه او صديقه فانّ عليّا يکون کذلک؛» (2)
هر کس را من ناصر و خويشاوند و دوست او هستم، علي (عليه السلام) نيز چنين است. آيا واقعا اين گونه معنا نمودن حديث صحيح است؟ برخي از علماي اهل سنت مثل ابن جوزي متعادل تر به اين مسأله نگاه کرده است.در اين مقاله به مصاديق کلمه مولي و بررسي آن، نظر علماي اهل سنت و نقد آن، ادله اثبات معناي پيشوا براي مولي و درآخر به احتجاجي از سلمان فارسي در مورد ولايت اميرالمومنين پرداخته شده است و در نهايت به اين نتيجه خواهيم رسيد که کلمه مولي به معناي رهبر و اولي به تصرف مي باشد.
«مولي»آن چنانکه علماء اهل لغت گفته اند:« کلمه مولي داراي 27 معنا مي باشد که يکي از آنها اولي به تصرف و رهبري و صاحب اختيار است. از معاني ديگر آن بنده، آزاد شده، آزاد کننده، همسايه، هم پيمان، هم قسم، شريک، داماد، پسر عمو، خويشاوند، نعمت پرورده، محب و ناصر است.»(3)

اين معاني براي مولي ممکن است صحيح باشد و برخي از آنها در قرآن هم استعمال شده است؛ اما بايد ديد در اين حديث شريف که پيامبر (صلي الله عليه و آله) در آن گرماي سوزان بيش از صد هزار نفر را از حرکت متوقف ساخت و فرمود «من کنت مولاه فعلي مولاه» کدام يک از اين معاني براي «مولي» صحيح است. ( اولا برخي از معاني «مولي» که بدان اشاره شد، درباره پيامبر (صلي الله عليه و آله) نادرست و غلط است؛ زيرا رسول خدا بنده و آزاد شده و نعمت پرورده کسي نبوده و با هيچ کس هم قسم نبود، تا بگويد «هرکس را من بنده يا آزاد شده و يا هم قسم او هستم، علي هم چنين است» هم چنين برخي از معاني «مولي» نياز به توصيه و سفارش ندارد، حتي اظهار آن نوعي استهزاء به شمار مي آيد.

چگونه ممکن است رسول خدا در آن گرماي سوزان، به هنگام ظهر مردم را جمع نموده و تنها بگويد: (مردم، من پسر عموي هرکس هستم، علي هم پسر عموي اوست.) يا بگويد : (هرکس من همسايه او هستم، علي هم همسايه اوست.)(4)

نقد نظريه علماي اهل سنت

  از قراين و شواهد حال و مقام موضوع به دست مي آيد که به کاربردن کلمه «مولي» به معناي دوست و ناصر، که دستاويز علماي اهل سنت شده است، درست نيست، به دلايل زير: 1- آيه تبليغ: «يا أيُّها الرَسول بَلِغ ما أُنزِلََ إلَيکَ مِن رَبِّک وَ إن لَّم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ الله يَعصِمُکَ مِنَ الناسِ إنَّ اللهَ لا يَهدِي اَلقومَ الکافِرين؛(5)»
(اي پيغمبر آنچه از خداوند بر تو نازل شده به خلق برسان که اگر نرساني تبليغ رسالت و اداء وظيفه نکرده اي و خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت بيم مکن و دل قوي دار که خدا گروه کافران را به هيچ راه موفقيتي راهنمايي نخواهد کرد)، مفاد آيه تبليغ با شدت و تهديد مي فرمايد « وَ إن لَّم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ »، اگر اين کار را امروز نکني، به وظايف رسالت عمل نکرده اي» مي رساند که مطلب بزرگتر و بالاتر از مسأله دوستي و نصرت است.

آيا واقعا اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله) در آن روز اين دوستي را ابلاغ نمي کرد، مسأله رسالت انجام نشده بود؟ و مهمتر اين که اگر مقصودش دوستي و نصرت بوده، بايد به جاي مردم به علي (عليه السلام) خطاب مي کرد و مي فرمود: «اي علي ! من محب و ناصر هرکس هستم، توهم محب و ناصر او باش»؛ نه اينکه آن را به مردم بگويد. و اگر قرار بوده دوستي مردم را به علي (عليه السلام) جلب کند بايد مي فرمود: «هرکس مرا دوست دارد، علي را دوست داشته باشد.» چنانکه در برخي روايات چنين آمده است: «مَن أحبّک فقد أَحبَّني و مَن أبغضک فقد أبغضني»(6)

بنابراين از جمله «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» به معني حب و دوستي استفاده نمي شود. 2- دانستيم که پيامبر (صلي الله عليه و آله) از مطرح کردن حديث غدير بيم داشت تا اينکه خداوند به رسولش اطمينان داد که تو را از شر مردم حفظ مي کنم: «و الله يعصمک من الناس»(7) آيا مي توان گفت منظور از حديث غدير، تذکر دوستي علي (عليه السلام) بوده است؟ اگر هدف اين بود، اعلام آن ترسي نداشت و اجتماع مسلمانان از هم پاشيده نمي شد.(8)

3- معنا ندارد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن جمعيت فراوان را در بيابان سوزان حجاز جمع کند و بگويد علي را دوست داشته باشيد يا بگويد: يار و ياور علي باشيد! مگر دوست داشتن و ياري کردن، اختصاص به علي بن ابيطالب دارد! اينکه نياز به گفتن ندارد و مسلم است که هر مؤمني محّب ديگري است و هر مؤمني ناصر مؤمن ديگر است. اين مفهوم را که خداوند بارها در قرآن فرموده است که :«انما المومنون اخوه فاصلحو بين اخويکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون»(9)

«مومنان برادر يکديگرند؛ پس هر دو برادر خود را صلح و آشتي دهيد و تقواي الهي پيشه کنيد ، باشد که مشمول رحمت او شويد.» و همچنين خداوند در قرآن فرموده که : «و المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض»«مردان و زنان با ايمان، ولي (يار و ياور) يکديگرند…»(10) يعني پيغمبر «نعوذ بالله» يک صد و بيست هزار انسان را ايذاء و اذيت مي کند، آنان را مي آورد و زير آفتاب سوزان مي نشاند که چنين بگويد، نه قطعاً اين چنين نيست.(11)

4- لزوم دوست داشتن کسي يا ضرورت ياري کردن او چيزي نيست که نياز به بيعت داشته باشد. چنانکه تبريک گفتن ابوبکر و عمر پس از آن اعلان عمومي نيز در اين صورت معنا نداشت.(12) 5- پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در ماجراي غدير آخرين روزهاي عمر شريف خود را سپري مي کرد. به مردم نيز، اعلام فرمود که بزودي دعوت حق را لبيک خواهد گفت. انتظار طبيعي مردمي که اين خبر سنگين، اندوه بار و اضطراب آور را مي شنوند، اين است که پيغمبر تکليف آينده آنان را روشن کند. از درايت و عطوفت پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به امت نيز انتظاري غير از تعيين تکليف آينده نمي رود.

چنان که خليفه اول و دوم هنگام احساس مرگ، تکليف آينده را روشن کردند. در چنين حالي اعلام لزوم دوستي يا ياري کردن علي بن ابيطالب به عنوان يک شهروند مسلمان، نه به عنوان رهبر مردم و جانشين آن حضرت چقدر بي جا، نسنجيده و بي مقدار است؟(13)

ادله اثبات معناي پيشوا براي «مولي»

 شيعه مي گويد بر فرض که کلمه «مولي» در اصل وضع لغت براي معناي گوناگون از جمله ياور، محبوب و … وضع شده يا دراين معاني استعمال شده باشد، ليکن اين کلمه در مورد حديث غدير با توجه به دلايل و شواهد متعدد، جز به معناي امام و پيشوا نيست.

از جمله اين قراين عبارتند از: 1- تعبير «أَلستُ أولي بکم مِن أنفسکم» درصدر اعلان ولايت تقريبا در تمام نصوص که جريان غدير را نقل کرده اند، عبارت «أَلستُ أولي بکم مِن أنفسکم.(14) آيا من از شما به خودتان سزاوار تر نيستم؟» از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خطاب به مردم، به چشم مي خورد.پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) پس از آنکه از مردم درباره اولويت خود از جان و مال مردم به خودشان اقرار مي گيرد، بدون فاصله مي فرمايد: «مَن کُنتُ وَليّه فَهذا وَليّه؛ هر کس من ولي اويم، پس اين علي نيز ولّي اوست…» .

در برخي روايات نيز چنين نقل شده است: «أيّها النّاس! مَن وَليُّکم؟ قالوا: الله و رسولُه ثلاثاً ثُم أخَذَ بِيَدِ علي فأقامَه ثُم قال: مَن کانَ اللهُ و رسولُه وَليّه فهذا وَليّه، اللهم، والَ مَن والاه وَ عادَ مَن عاداه. (15)
اي مردم چه کسي وليّ شماست؟ سه بار گفتند: خدا و پيامبرش؛ سپس پيامبر خدا دست علي را گرفتند و ايشان را بر پا کردند و فرمودند: هر کس خدا و رسولش وليّ اوست، پس اين علي نيز وليّ اوست، خدايا؛ دوست دار هرکس او را دوست دارد و دشمن دار هرکس او را دشمن مي دارد.»اين تعابير که زمينه سازي براي اعلان ولايت امام علي (عليه السلام) است، شاهدي روشن بر اين معنا مي باشد که مراد از ولايت امام علي همگون با آيه «إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ ءامَنوا الَّذينَ يُقِيمونَ اَلصَلوهَ وَ يُؤتونَ الزَکَوهَ وَ هُم راکِعون»(16)
و همسان با ولايت خدا و رسول او است که به معناي متصرف در امور و پيشوايي و سرپرستي است و اگر نه، چرا پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) از مردم اقرار مي گيرد که از جان و مالشان به آنان سزاوارتر است؟ و چرا مردم در پاسخ به پرسش پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) که فرمود: چه کسي وليّ شماست؟ تنها گفتند: خدا و پيامبرش، وساير مومنان را نام نبردند؟ با اينکه اگر «وليّ» در اين جا به معناي محبوب و ياور باشد، همه مومنان نيز محبوب و ياور يکديگرند و مردم به آن اعتراف مي کردند.(17)

2- رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) پس از ابلاغ فرمان خدا در مورد جانشيني علي (عليه السلام) در آن روز، به مسلمانان فرمود: «سَلِّموا عليه بِامرهِ المومنين»(18) اگر منظور آن حضرت از مولي دوست بود، مي فرمود: «به عنوان دوستي به علي سلام کنيد.» 3- از تمامي معاني مختلفي که براي کلمه مولي گفته شده، «اولي به تصرف» معناي حقيقي مولي است. معاني ديگر، معناي مجازي آن هستند که نياز به قرينه دارند.

بديهي است که معناي حقيقي مقدم بر معناي مجازي است. بنابراين کلمه مولي در اين حديث به معناي صاحب اختيار و اولي به تصرف است.(19) 4- تبريک برخي صحابه به امام علي (عليه السلام) پس از اعلان ولايت امام علي (عليه السلام) از ناحيه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) عده اي از صحابه به امام با عبارت «بَخٍ بَخٍ يا علي!» و يا «هنياً لک يا ابن ابي طالب! أصبحت مولاي و مولي کل مومن و مومنه» خشنودي و ستايش خود را ابراز داشته، ولايت را بر امام گوارا دانستند.

بيان اين احساس ها با محبوبيت تنها سازگار نيست و تنها با مقام پيشوايي امام علي (عليه السلام) همخوان است، به ويژه که در آنها تعبير «أصبحتَ» به کار رفته، يعني شما هم اکنون مولاي من و پيشواي من و ديگران شدي، ليکن در اين جا امام علي (عليه السلام) به ولايت خاصي نايل مي شوند که موجب شده صحابه به ايشان تبريک بگويند.(20)
5- حسان بن ثابت ، واقعه غدير را با اجازه ي پيامبر (صلي الله عليه و آله) به شعر در آورد و انتشار داد و مورد تأييد آن حضرت قرار گرفت.در اشعار حسان به مقام خلافت و امامت علي (عليه السلام) تصريح شده است و هيچ کس از آن جمعيت انبوه به حسان اعتراض نکرد که چرا کلمه «مولي» را غلط معني کردي، بلکه مورد تشويق و تأييد قرار گرفت و اينک قسمتي از آن: فقال له قم يا علي فانني رضيتک من بعدي اماما و هاديا فمن کنت مولاه فهذا وليّه فکونوا اتباع صدق مواليا (21)
يعني: (آنگاه که پيامبر اسلام ((صلي الله عليه و آله)) به ولايت و رياست ديني و الهي از مردم اعتراف گرفت به علي (عليه السلام) فرمود: برخيز اي علي، که من به امامت در رهبري تو پس از خودم رضايت دارم؛ پس هرکس که من مولي و رئيس ديني و الهي او هستم.اين علي هم مولي و سرپرست اوست، پس همگي از پيروان راستين و صميمي علي (عليه السلام) باشيد.)
6- پيامبر (صلي الله عليه و آله) پس از برگزاري مراسم غدير با حضرت علي (عليه السلام) در خيمه اي نشست و دستور داد که مسلمانان و حتي زنان خودش به علي (عليه السلام) تبريک بگويند و با او بيعت کنند و به او به عنوان اميرالمومنين سلام دهند.(22)
بديهي است اين مراسم فقط با مسئله خلافت و رسيدن او به مقام امامت و امارت مناسبت دارد.
7- پيامبر (صلي الله عليه و آله) دوبار فرمود: «هنيئوني» يعني به من تبريک بگوييد، چون خداوند مرا به نبوت و پيامبري و خاندانم را به امامت اختصاص داد.(23)

8- علي (عليه السلام) در دوران زمامداري وقتي نزاع و مخالفت برخي را با خلافت خويش ديد، در فضاي باز مسجد کوفه، مردم را قسم داد که چه کسي از شما در بازگشت از حجه الوداع از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) شنيد که فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه»؟ دوازده نفر برخاستند و شهادت دادند. انس بن مالک درميان جمعيت حضور داشت ولي شهادت نداد. علي (عليه السلام) از او پرسيد تو که حضور داشتي چرا شهادت نمي دهي؟ گفت: پير شدم و فراموش کردم که پيامبر ((صلي الله عليه و آله)) چه گفت. علي (عليه السلام) گفت: خدايا! اگر دروغ مي گويد، او را به مرضي مبتلا کن که عمامه آن را نپوشاند.

مرحوم سيد رضي (رحمه الله) مي گويد: انس پس از اين نفرين به برص مبتلا شد و هرگز بدون نقاب ديده نشد.(24) معلوم است که کسي که درباره دوستي يا نصرت آن حضرت نزاع نداشت. نزاعي که در دوران حکومت آن حضرت وجود داشت، مسئله خلافت و جانشيني بود.
9- کساني که در آن اجتماع بزرگ غديرخم، اين لفظ را شنيده و آن را درک کرده اند و يا بعدا از ديگران شنيدند، از افرادي که در لغت نظريه ي مورد قبولي دارند؛ از اين لفظ معني «امامت» را فهميده اند، و در ميان آنان هيچ گونه ردّ و انکاري ديده نمي شود پس از آنان، به طور پيوسته درک و فهم همين معني نيز در ميان سخنرانان، شعرا و نويسندگان تا عصر حاضر جريان دارد.

اين وحدت تفهيم و تشخيص ، بهترين و محکم ترين برهان و دليل در معاني مقصود ما است که منظور از کلمه «مولي» همان «اولي به امر» و مسأله ي امامت و ولايت است.(25)
نمونه اي از احتجاجات بر ولايت امير المومنين   از امام صادق (عليه السلام) به واسطه پدران گرامش نقل شده که سلمان فارسي 3روز پس از دفن پيامبر (صلي الله عليه و آله) خطبه اي بدين شرح ايراد نمود: اي مردم ! کلامي از من گوش کرده سپس درباره اش انديشه کنيد، بدانيد که اطلاعات بسياري در فضائل علي ابن ابيطالب دارم، که اگر قصد نقل تمام آن ها را داشته باشم گروهي از شما مرا ديوانه انگاشته و گروهي خونم را مباح سازيد.
بر شما باد به فرمانبري امير المومنين علي بن ابيطالب (عليه السلام)، که به خدا سوگند که {در روز غدير} ما به دفعات در حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله) تحت عنوان ولايت و امارت بر او سلام نموديم و پيوسته رسول خدا با تأکيد ما را بدان کار وا مي داشت، حال مردم را چه شده با علم به فضائلش براو حسد مي برند؟! عاقبت حسادت قابيل بر هابيل کشتن او بود، يا مانند قوم بني اسرائيل کارشان به کفر و ارتداد کشيده، شما را چه شده؟! اي مردم، واي بر شما ما را با أبو فلان و فلان چه کار؟! آيا به جهل افتاده يا خود را به ناداني مي زنيد؟ يا حسد ورزيده يا خود را به حسادت زده ايد؟
به خدا سوگند که شما مرّتد و کافر شده و با شمشير به جان هم خواهيد افتاد تا آن جا که با شهادت دروغ ناجي هاي خود را محکوم به مرگ نموده و کافران را تبرئه و آزاد کنيد، بدانيد که من حرف خود را زدم و تسليم پيامبرم شدم، و از مولاي خود و تمام امت؛ علي بن ابيطالب (عليه السلام) پيروي نمودم، همو که سيد و سرور اوصياء و پيشواي پيشاني سفيدان (از وضو)، رهبر راستگويان و شهيدان و صالحان است.(26)

نتيجه گيري
لفظ مولي را مي توان در 27 معني استفاده کرد به غير از معناي اصلي در بقيه معاني احتياج به قرينه دارد. شيعه و سني در دو معناي آن اختلاف دارند که معناي اصلي پيشوا و سرپرست و حاکم و ولي امر است. معناي ديگر آن که محب و ناصر و دوست است با توجه به حديث غدير و شرايط زماني و مکاني به اين مسأله که لفظ مولي فقط و فقط به معناي اصلي که پيشوا و سرپرست است خواهيد رسيد.

مؤيد اين مطلب دلايلي است که برخي از مهمترين آنها را اشاره مي کنيم:
1- اقرار گرفتن پيامبر (صلي الله عليه و آله) از مردم بر اينکه ايشان بر جان و مال مردم از خودشان سزاوار تر است و سپس بلافاصله ولايت علي (عليه السلام) را مطرح مي کند که نشان از پيشوايي و تصرف علي (عليه السلام) در امور مسلمين است.
2- معناي حقيقي مولي «اولي به تصرف» است که نسبت به معناي مجازي، نياز به قرينه ندارد. بنابراين با دقت وتأمل در حديث غدير اين کلمه به معناي حقيقي خود استعمال شده است.

3- تبريک برخي صحابه به امام علي (عليه السلام) و به کار بردن تعبير «أصبحت مولاي و مولي کل مومن و مومنه» توسط ايشان.
4- تمامي کساني که حديث غدير را از ديگران شنيده اند يا در اجتماع غدير حضور داشتند، همگي از لفظ مولي «امامت» را فهميدند و هيچگونه ردّ و انکاري ديده نشد و اين وحدت تفهيم و تشخيص بهترين و محکم ترين برهان ودليل در معني «اولي به امر» و «پيشوايي و سرپرست» است.

نویسنده:جواد رحيمي

پي نوشت ها :
1. طلبه مدرسه علميه آيت الله حکيم اصفهان
2. انصاري، محمد علي، مجموعه مقالات اشراق غدير، ص121
3. سياح، احمد،المنجد، ص2231
4. ناظم زاده قمي، سيد اصغر، مظهر ولايت، ص597و598
5. مائده/67
6. نجار زادگان، فتح الله، تفسير تطبيقي آيات ولايت در ديدگاه فريقين، ص180
7. مائده/67
8. الغدير، ج2،ص34
9. حجرات/10
10. توبه/ 71
11. انصاري، محمد علي، مجموعه مقالات اشراق غدير،ص 99
12. جوادي آملي، عبدالله، شميم ولايت، ص 171
13. همان
14. نسائي،احمد ابن شعيت، خصائص امير المومنين،ص102
15. همان
16. مائده/ 55
17. حجه الاسلام نجارزادگان، بررسي تطبيقي تفسير آيات ولايت در ديدگاه فريقين، ص168و169
18. علامه مجلسي، بحار الانوار،ج37،ص 141 و تفسير قمي، ج1، ص277
19. ناظم زاده قمي، سيد اصغر، مظهر ولايت، ص601
20. نجار زادگان، فتح الله، بررسي تفسير تطبيقي آيات ولايت در ديدگاه فرقين، ص171
21. واحدي، محمد تقي، ترجمه الغدير،ص34تا41 و دفاع از تشيع(بحث‌هاي کلامي شيخ مفيد)، ص 530
22. واحدي، محمد تقي، ترجمه الغدير، ص270،271
23. همان ، ص274
24. دشتي، نهج‌البلاغه، حکمت 311
25. اسودي، حسين، تجلي ولايت در غدير خم، ص 60
26. ترجمه جعفري، احتجاج، ج1،ص251
 منابع و مآخذ
* قرآن کريم
* نهج‌البلاغه
1- اسودي، حسين، تجلي ولايت در غدير خم، نشر سوم شعبان، قم، چ1، 1381ش.
2- انصاري، محمد علي، مجموعه مقالات4اشراق غدير، بيان هدايت نور، مشهد، چ1، 1386ش.
3- جوادي آملي، عبد الله، شميم ولايت، اسراء، قم، چ3، 1385ش.
4- خوانساري، آقا جمال ، دفاع از تشيع (بحث‌هاي کلامي شيخ مفيد)، انتشارات مؤمنين، چ1، 1377ش.
5- سياح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوين عربي- فارسي (ترجمه المنجد)، انتشارات اسلام، تهران، چ1، 1377ش.
6- طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ترجمه جعفري ،نشر مرتضي، مشهد، چ1، 1403ق.
7- ناظم زاده قمي، اصغر، مظهر ولايت، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، قم، چ2، 1376ش.
8- نجار زادگان، فتح الله، بررسي تطبيقي آيات ولايت در ديدگاه فريقين، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، چ3، 1390ش.
9- نسائي، احمد ابن شعيب، خصائص امير المومنين، مترجم: فتح الله نجارزادگان، بوستان کتاب، قم، چ1، 1382ش.
10- واحدي، محمد تقي، ترجمه الغدير، مرکز چاپ و نشر بنياد بعثت، چ6، 1376ش.