امام صادق(علیه السلام): نمازى که از ترس جهنم خوانده شود، نماز غلامان است؛ نمازى که به سودای بهشت خوانده شود، نماز تجارت پیشگان است؛ اما نماز اولیاء الهی، نمازى است که با عشق به خدا اقامه مىشود.
“خودشکوفایی” (self-actualization) در مفهوم عمده و کلاسیک خود، نخستین بار توسط “ کورت گلداشتاین ”(روانپزشک آلمانى ۱۹۶۵ ـ ۱۸۷۸) مورد بحث و بررسى قرار گرفت، او خودشکوفایی را به صورت توانایی نیرومند ذاتی موجود در هر فرد که موجب شکوفا شدن استعدادهاى مثبت او مىگردد، تعریف نمود.(۱) (شکوفا کردن فطرت نیک درونى)
گلداشتاین معتقد بود، براى آن که انسان به موفقیتهاى بزرگ دست یابد، باید با محیط اطراف و زندگی خود به بهترین نحوه ممکن، کنار بیاید و چنانچه محیط و زندگى، هر روز ضربه سنگینترى بر پیکره انسان وارد کردند(مثلا موجب بیمارى انسان شدند) انسان باید سعى در بهبود روش مقابله خود، با این قبیل مشکلات بنماید تا بدین ترتیب به مرزهای “ خودشکوفایى ”(درک و فعال نمودن همگى استعدادهاى خود) نزدیک شود.
در این مورد، روانشناس دیگرى به نام “ کارل راجرز ”(۱۹۸۷ ـ ۱۹۰۲) نشان داده که انسانهایى که توانایی فرمان دادن به خود (self – direction) را پیدا کنند و در حقیقت بر کنترل کامل افکار و افعال خود، موفق شوند به خودشکوفایى، که والاترین درجه انسانیت است، نائل خواهند شد.
از دیگر معتقدان به نظریه خودشکوفایی که آن را با مفاهیم عالى عجین کرد و به اوج قدرت رسانید “ آبراهام مزلو ” است.(روانشناس آمریکایی ۱۹۷۰ ـ ۱۹۰۸) تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق “ مزلو ” پیرامون این قبیل مقولات، سبب تکوین شاخهاى قدرتمند و پویا در روانشناسى امروز، موسوم به “ روانشناسى انسانگرا ” گردید. او در مقدمه یکى از کتابهایش (toward a psychology of being)(2) مىنویسد:
“ اگر قرار باشد معنایى را که روانشناسى انسانگرا، برایم داشته است، در یک جمله بیان کنم، میگفتم: ترکیبى گلداشتاین، با روانشناسى فروید که کل آن با روحیه علمى که از استادانم در دانشگاه ویسکانسن، آموختم پیوند خورده است.”
“ مزلو ” خودشکوفایی را بالاترین و برترین نیاز انسان مىدانست، که پس از ارضاى سلسله مراتب نیازهاى پایینتر انسان از جمله نیازهاى جسمى(مثل غذا و مسکن)، نیازهاى ایمنی، تعلق و محبت، نیاز به احترام، نیاز به دانستن و فهمیدن(که بعدا اضافه کرد)، مطرح مىشود، او خودشکوفایی(نیاز به تحقق خود) را در مورد ۴۹ نفر از اشخاص سرشناس جهان(زنده و مرده) از جمله:“ انیشتن ”، “ آبراهام لینکلن ”، “ باروخ ایپسنوزا ”، “ بندیکت ”(۳) و… مورد توجیه و بررسى قرار داد.
“مزلو ” بیان نمود: “ در افراد معمولى، انگیزش در پى جبران “ کمبود ” یعنى کمبودهاى ارگانیزم(چه جسمانى و چه روانى) است یعنی آنها در صدد ارضاى نیازهاى پایینترند ولى افراد عالى(خودشکوفاها) خواستار متحقق ساختن استعدادهاى درونى و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیاى پیرامونشان هستند ”.(۴)
او نیازهاى عالى افراد خودشکوفا را فهرست مىکند و آنها را “ فرا نیاز ” نام مىنهد، از جمله این فرانیازها مىتوان به: “ حقیقت ”، “ قاطعیت ”، “ یگانگى و تمامیت ”، “ فرار از دوگانگى ”، “ سرزندگى و شادابی ”، “ یکتایى ”، “ کمال ”، نظم ”، “ عدالت ”، “ سادگى ”، “ استغناء ” و جامعیت و… اشاره نمود.(۵)
مزلو، نتیجه وصول به این نیازها را، رسیدن به آرمانشهر روانی (یوسایکی شدن) مىدانست(یوسایکى ترکیبى است از: پسیکولوژى + اتوپیا، به معناى آرمانشهر روانى).
حال اگر با این دیدگاه که “ نماز کاملترین پاسخ براى عالیترین نیازهاست “ به سراغ نظریات روانشناسان انسانگرا برویم، متوجه خواهیم شد که چگونه مفاهیم متعالى نماز قابل مقایسه با هر یک از موضوعات مطرح در این گرایش، غنى از روانشناسى است.
به عنوان مثال اگر به آن قسمت از نظریات “ گلداشتاین ” که بهبود روشهایى مقابله با مشکلات را شرط لازم براى نزدیک شدن به مفهوم خودشکوفایی مىدانست توجه کنیم و به یاد آوریم که نماز چگونه به انسان احساس امنیت روان مىدهد و توانایى مقابله در برابر استرسها را فزونى مىبخشد(۶) و یا اگر نظریه “ کارل راجرز ” پیرامون self – direction (توانایى فرمان دادن به خود) را با توانایى که شخص نمازگزار، به مدد نماز در کنترل نفسانیات خود، پیدا مىکند. مقایسه نماییم تصدیق خواهیم کرد که همه تعالیم اساسى نظریه روانشناسى انسانگرا، را مىتوان در آموزشهاى نماز پیدا کرد.
یا اگر بخواهیم در مقابل لیست ۴۹ نفره آبراهام مزلو، فهرست افرادى را قرار دهیم که صفات آنها نه تنها در برگیرنده تمام ویژگیهایی باشد که مزلو درباره خودشکوفاها، بیان مىکند، بلکه از جهت ارتباط با غیب و معنویت داراى ویژگیهاى برجسته مزید بر آنها هم باشد، کافیست به جمع نورانی “نمازگزاران اسوه ” اشاره نماییم.
چرا که همه این مؤمنین، از تمامى “ فرانیازهاى ” خود، با بهره از متکاملترین پاسخ ممکن یعنى “ نماز ” برخوردار شدهاند حقیقت، قاطعیت، نیکى، یگانگى و تمامیت، فرار از دوگانگى، کمال و همه فرانیازهاى دیگر، همگى در آموزشهاى نماز، حضور زنده و محسوس دارند و هر کس به فراخور حال خود، براى وصول هر یک از آنها چنانچه به نماز نزدیک شود، پاسخى عالىتر از حد تصور دریافت مىکند و “ نماز ” تکرار شکوهمند درس خودشکوفایی در پیشگاه مبداء آفرینش است.
اما مفهوم دیگر از آبراهام مزلو، در مورد خودشکوفایی به آن اشاره مىکند، مفهوم تجربه اوج (peak experience) است که در خودشکوفاها، فراوان پیش مىآید: “ تجربه اوج، اتفاقی دورهاى و زودگذر است که در آن، شخص ناگهان به یک احساس ابرآگاهى و هوشیاری بسیار بالا، سرخوشى و جذبه عمیق، درآمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم، دگرگونى در احساس زمان و مکان، دست مىیابد. این تجربه قوى غالبا در افرادى که از نظر روانى کاملا “ سالم ” هستند، رخ مىدهد و قرار گرفتن در برابر این تجربه، آثار مفید و دیرپایى بر جا مىگذارد.”(۷)
“ تجربه اوج ” با این که بسیار شبیه به آنچه که از قرنها پیش، در مکاتب رازوارانه شرق دور به نام تجربه “ پرواز به ملکوت آسمان ” (nirvana)، یا شبیه به تجربه سوختن در آتش درون، پرش به ورطه و “ رهایى ” در تعالیم عرفانى دون خوان به کارلوس کاستاندا و یا حتى شبیه به آن چه در عرفان اسلامى و ایرانى، از آن با عنوان “ حیرت ” و “ فنا نام برده شده مىباشد، اما چنانچه بخواهیم براى آن مفهومى جامعتر و همهشمولتر را پیدا کنیم، کافیست که باز هم به “ نماز روى نماییم و به آن بعد نماز توجه کنیم که غرق در مضامین عارفانه است.
شاید کمتر کسى به این نکته فکر کرده باشد که منطور از کلمه “ شما ” در سومین سلام نماز(السلام علیکم و رحمه الله و برکاته) که تنها سلام واجب نماز است، به کیست! و این “ سلام بر شما ” خطاب به چه کسانی اطلاق مىشود؟
عارفان نماز، این سلام نماز را “ سلام عارفانه ” آن دانستهاند، که خطاب به همه هستى و آفرینش و خطاب به همه موجودات حاضر در آن، از ذرات کوچک اتمى گرفته تا کهکشانهاى بىانتها سر داده مىشود. چرا که همه این اجزاى آفرینش، بدون استثناء مشغول حمد و ثناى الهىاند و پیوسته و مداوم، توحید را اقرار مىکنند و شاید به واسطه این حمد و تسبیح دایم و ابدى، مورد خطاب تنها سلام واجب نماز قرار مىگیرند.
بدین ترتیب نمازگزار، پس از فرستادن سلام بر نبی گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)(السلام علیک ایها النبى و رحمه الله و برکاته) و سلام بر همه بندگان صالح خدا، از جمله خودش(السلام علینا و على عباد الله الصالحین) سرانجام بر تمام اجزاى آفرینش سلام مىفرستند و این، جلوهاى شکوهمند از “ در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با عالم “ که در “ تجربه اوج ” از آن بحث مىشود، در خود دارد.
و اضافه بر آن، این که نمازگزار حقیقى، یعنى آنان که به تعبیر امام صادق(علیه السلام)، “ نماز عاشقانه ” به جاى مىآورند در راز و نیاز با معبود خویش، به چنان جذبه و خلسهاى وارد مىشوند و چنان از حیطه زمان و مکان خارج مىگردند که حتى اگر تیر دردناک و سهمگین از پاى مبارکشان بیرون بکشند، هرگز از آن سرخوشى و جذبه عمیق خارج نمىشوند.
و چه عاشقانه بود نماز على(علیه السلام) و چه زیباست تعبیر جاودانه على(علیه السلام) از عشق… آرى! او که در قبله “ نماز” به دنیا آمد و در محراب “ نماز ” رستگار شد و این گونه “ عشق ” را براى آفرینش، عظمت و معنا بخشید و جاودانه کرد. و چه ملکوتى است، نماز فرزند علی(علیه السلام) و حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جهان، در انتظار عدالتش خون مىگرید؛ و چه عطشى است بىپایان، عاشقانش را براى اقامه نمازى با امامت او …
پینوشتها
۱ـ ترجمه فارسی روانپزشکى کاپلان ـ سادوک جلد اول صفحه ۵۴۵
۲- این کتاب در سال ۱۳۷۱ توسط آقاى احمد رضوانى ترجمه و بوسیله انتشارات فرهنگى آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است.(به سوى روانشناسى بودن)
۲- “ راث بندیکت ” جزو استادان مزلو، در دانشگاه ویسکانن است. او همان کسى است که تحقیقات وسیعى در مورد تاثیر اجتماع و فرهنگ بر شخصیت انسان انجام داده است(رجوع کنید به نکته بیست و نهم از همین مجموعه مقالات(تاثیر نماز بر ثبات شخصیت)
۳- “ روانشناسى شخصیت سالم ” اثر: آبراهام مزلو، ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله اندیشمندانه آقاى مسعود آذربایجانى تحت عنوان: “ انسان کامل ” در شماره نهم فصلنامه وزین: حوزه و دانشگاه
۴- “ روانشناسى شخصیت سالم ” اثر: آبراهام مزلو: ضمنا برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله اندیشمندانه آقاى مسعود آذربایجانى تحت عنوان: “ انسان کامل ” در شماره نهم فصلنامه وزین: حوزه و دانشگاه
۵- رجوع کنید به نکته بیست و یکم از این سلسله مقالات(تاثیر نماز بر احساس امنیت روانى)
۶- ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک جلد اول ـ صفحه ۵۲
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین(علیهماالسلام)