جانشین برهانی

یكی‌ از ادله‌ی‌ نیاز عالم‌ و آدم‌ به‌ امام معصوم منصوب، (قاعده‌ی‌ لطف)١.است که رهاورد آن، پاسخ‌ به آخرین‌ و مهم‌ترین‌ شبهات، و اثبات‌ كارامدی‌ آن‌ بر تامین‌ مدعا بود (نیاز همیشگی‌ به‌ امام‌ و پاسخ‌ مثبت‌ خداوند به‌ آن‌ نیاز). ‌این‌ نوشتار، بر آن‌ است‌ تا یكی‌ دیگر از ادله‌ای‌ را كه‌ بر مدعای‌ مذكور اقامه‌ شده‌ و یا واجد شایسته‌گی‌ آن‌ است، بدون‌ گرایش‌ به‌ سمت‌ و سوی‌ خاصی، نقد و بررسی‌ كند، و نتیجه‌ی‌ آن‌ را پیش‌ روی‌ دانش‌پژوهان‌ این‌ رشته‌ قرار دهد

اشاره:

يكي‌ از ادلّه‌ي‌ نياز عالم‌ و آدم‌ به‌ امامِ معصومِ منصوب، (قاعده‌ي‌ لطف)1.است که رهاورد آن، پاسخ‌ به آخرين‌ و مهم‌ترين‌ شبهات، و اثبات‌ كارامدي‌ آن‌ بر تاءمين‌ مدّعا بود (نياز هميشگي‌ به‌ امام‌ و پاسخ‌ مثبت‌ خداوند به‌ آن‌ نياز).
‌اين‌ نوشتار، بر آن‌ است‌ تا يكي‌ ديگر از ادّله‌اي‌ را كه‌ بر مدعاي‌ مذكور اقامه‌ شده‌ و يا واجد شايسته‌گي‌ آن‌ است، بدون‌ گرايش‌ به‌ سمت‌ و سوي‌ خاصّي، نقد و بررسي‌ كند، و نتيجه‌ي‌ آن‌ را پيش‌ روي‌ دانش‌پژوهان‌ اين‌ رشته‌ قرار دهد.2

قاعده‌ي‌ امكان‌ اشرف‌

پيش از آغاز بحث يادآوري نكته‌ي زير لا‌زم مي‌نمايد:
‌مراد از وجود امام، امامت‌ عام‌ است‌ كه‌ شامل‌ رسول‌ و نبيّ هم‌ مي‌شود و از آن‌ جا كه‌ ختم‌ نبوّت، قطعي‌ و مسلّم‌ است، بيش‌ترين‌ هدف، اثبات‌ مقام‌ امامت، بعد از ختم‌ رسالت، و در نهايت، استمرار اين‌ وجود مبارك‌ تا پايان‌ عالَم‌ بشريّت‌ است.
‌امامي‌ كه‌ به‌ اذن‌ خداوند و اقتضاي‌ مقام‌ خليفه‌ الهي، تصرّف‌ در عالم‌ تكوين‌ دارد3 و در درجات‌ بالايي‌ اقليم‌ وجود، وطن‌ دارد، بيش‌ترين‌ كارش‌ هدايت‌ موجودات‌ امكاني‌ به‌ سوي‌ آفريدگارشان‌ است. هدايت‌ تشريعي‌ و رهبري‌ سياسي‌ جامعه، تنها، گوشه‌ي‌ از وظايف‌ او است.4 مراد از امام، امامت‌ شخصي‌ و يا حاكم‌ سياسي‌ جامعه‌ي‌ اسلامي‌ نيست؛ زيرا، برهان‌ عقلي‌ بر امور جزئي‌ اقامه‌ نمي‌شود5، هر چند وقتي‌ برهان، نياز عمومي‌ موجودات‌ را به‌ چنان‌ وجودي، ثابت‌ كرد، همان‌ برهان‌ و عقل‌ مي‌گويند، چنان‌ موجودي‌ را با چنان‌ ويژگي‌هايي‌ (عصمت‌ و هدايت‌ تكويني‌ و…)، جزء وحي، كسي‌ نمي‌شناسد، پس‌ وحي، حتماً، اقدام‌ به‌ معرّفي‌ آن‌ كرده‌ است.

تفاوت‌ دو قاعده‌

(لطف، امكان‌ اشرف)
‌قاعده‌ي‌ لطف. بيش‌تر به بُعد اجتماعي‌ و حكومتي‌ و هدايت‌ تشريعي‌ و ظاهري‌ امام‌ نگاه‌ مي‌كرد، در حالي‌ كه‌ قاعده‌ي‌ امكان‌ اشرف، بيش‌ترين‌ نگاه‌اش‌ به‌ بُعد وجودي، تكوييني‌ و باطني‌ امام‌ است.
‌از ويژگي‌هاي‌ مهم‌ اين‌ برهان، اين‌ است‌ كه‌ همراه‌ با اثبات اصلِ وجود امام، استمرار وجود مبارك‌ او را در گستره‌ي‌ عالم‌ بشريّت‌ تا آخرين‌ فرد انساني‌ نيز ثابت‌ مي‌كند.6
امكان‌ اشرف، با نگاه‌ به‌ كلّ هستي، ساختمان‌ آن‌ را به‌ گونه‌ي‌ مي‌يابد كه‌ جايگاه‌ وجود امام، ذاتاً، پيش‌ از ساير انسان‌ها است، در حالي‌ كه‌ قاعده‌ي‌ لطف، با نگاهي‌ به‌ هستي‌ آفريدگار و ذات‌ و صفات‌ كمالي‌ او، در مي‌يابد كه‌ لازمه‌ هدف‌مندي‌ خلقت‌ و تكليف، وجود حتمي‌ و مستمر امام‌ است.
پيشينه‌
‌سرنخ‌ و ريشه‌هاي‌ اين‌ قاعده، در سخنان‌ ارسطو به‌ چشم‌ مي‌خورد7. حكماي‌ اشراقي، توجّه‌ خاصي‌ به‌ آن‌ كرده‌اند. اين‌ قاعده، بعداً به‌ دست‌ حكماي‌ مشّاء رسيد و برهاني‌ شد.
‌شيخ‌ الرئيس8، شيخ‌ اشراق9، ميرداماد10، ملاصدراي‌ شيرازي11 ملاهادي‌ سبزواري12 علامه‌ي‌ طباطبائي13 در باره‌ي‌ اين‌ قاعده‌ سخن‌ گفته‌اندو شبهات وارد بر آن‌ را پاسخ‌ داده‌اند و گاهي‌ نيز بر استحكام‌ آن‌ براهيني‌ آورده‌اند.
‌پس‌ آواي‌ اين‌ قاعده، در گستره‌ي‌ فلسفه‌ي‌ قديم‌ يونان‌ و حكمت‌ مشّاء و اشراق‌ و متعاليه، طنين‌ انداخته، براي‌ دانشمندان‌ فلسفي‌ و عرفاني‌ و كلامي، دل‌ربايي‌ كرده‌ و در اوج‌ مباحث‌ عمده‌ي‌ علوم‌ عقلي‌ و نقلي‌ آشيانه‌ كرده‌ است.
‌طرح‌ موضوع‌ امكان‌ اشرف‌ در انديشه‌ي‌ فلسفي‌ اسلامي، از ديدگاه‌ تاريخي، به‌ ابن‌ سينا بر مي‌گردد. بي‌آن‌كه‌ وي‌ آن‌ را به‌ صورت‌ قاعده‌ي‌ در آورد و مانند مسئله‌اي‌ مستقل، به‌ آن‌ بپردازد و يا آن‌ را در پاسخگويي‌ به‌ مسائل‌ ديگر، به‌ كاربرد او، بعد از بيان‌ مفاد قاعده، آن‌ را به‌ ارسطو‌ نسبت‌ مي‌دهد14.
‌صد و اندي‌ سال‌ پس‌ از او، شيخ‌ اشراق، صريحاً، اصل‌ قاعده‌ را به‌ ارسطو باز مي‌گرداند.
‌صدر المتألهين، چهارصد و اندي‌ سال‌ پس‌ از شيخ‌ اشراق، عين‌ عبارات‌ او را به‌ كاربرد و به‌ تفصيل‌ قاعده‌ پرداخت‌ و طبق‌ گفته‌ي‌ خودش‌ به‌ قاعده‌ي‌ ديگري‌ نيز دست‌ يافت‌( امكان‌ اخس)15
‌از اين‌ گزارش، اهميّت‌ تلاش‌ پيگير دانشمندان‌ اسلامي‌ در حفظ‌ و گسترش‌ و نوآوري‌ دانش‌ فلسفه‌ و تمدن، آشكار مي‌شود.

تقرير و مفاد
ارسطو: 16
‌ابن‌ سينا: 17.
‌سهروروي: 18.
‌متأخّرين:
رحيم لطيفى