حضرت مریم و عیسی(علیهما السلام)

حضرت مریم(علیها السلام)، پاکدامن بود که حضرت عیسی(علیه السلام) متولد شد: وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ(تحریم: ۱۲)؛ و مریم دختر عمران را [یاد کن] همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتاب‌های او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود. هر چند که تولد آن کودک حتی برای خود مریم(علیها السلام) نیز بعید می‌نمود: قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَلِکِ اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ(آل عمران ۴۷)؛ [مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آن که بشرى به من دست نزده است گفت چنین است [کار] پروردگار خدا هر چه بخواهد مى‌‏آفریند چون به کارى فرمان دهد فقط به آن مى‏ گوید باش پس مى‌‏باشد.

عیسی(علیه السلام) پس از آن که در مهد زبان به ستایش پروردگار و تبرئه مادر پرداخت، به دستور الهی مبنی بر نیکی به مادر اشاره می‌کند: فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ مَا دُمْتُ حَیًّا وَ بَرًّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا(مریم ۲۹-۳۲)؛ [مریم] به سوی [عیسی] اشاره کرد گفتند: چگونه با کسی که در گهواره [و] کودک است‏ سخن بگوییم؟ [کودک] گفت منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هر جا که باشم مرا با برکت ‏ساخته و تا زنده‌‏ام به نماز و زکات سفارش کرده است، مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است.

نیکی به مادر می‌تواند یکی از مصادیقی باشد که در سبک زندگی خانواده‌هایی که بر مبنای قرآن زندگی می‌کنند، الگوی مناسبی ارائه کند.

حضرت یحیی و زکریا(علیهما السلام)

زکریاء(علیه السلام) پس از آن که مریم(علیها السلام) را در عبادتگاه دید، دست به دعا برداشت و از خداوند طلب فرزند نمود: کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاء(آل عمران ۳۷ و ۳۸)؛ زکریا هر بار که در محراب بر او وارد مى‏‌شد نزد او [نوعى] خوراکى مى‌‏یافت [مى]گفت اى مریم! این از کجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت این از جانب خداست که خدا به هر کس بخواهد بى‌شمار روزى مى‌دهد. آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایى.

زکریا در حالی که در محراب عبادت بود بشارت فرزند به وی داده شد: فَنَادَتْهُ الْمَلآئِکَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقًا بِکَلِمَهٍ مِّنَ اللّهِ وَ سَیِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ(آل عمران۳۹)؛ پس در حالى که وى ایستاده [و] در محراب [خود] دعا مى‌‏کرد فرشتگان او را ندا دردادند که خداوند تو را به [ولادت] یحیى که تصدیق‌کننده [حقانیت] کلمه الله [=عیسى] است و بزرگوار و خویشتندار [=پرهیزنده از آنان] و پیامبرى از شایستگان است مژده مى‌دهد.

جالب این است که حضرت یحیی(علیه السلام) نیز در احترام به پدر و مادر مورد تاکید قرآن قرار گرفته که به پدر مادرش نیکی می‌کرد: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا وَ حَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَ زَکَاهً وَ کَانَ تَقِیًّا وَ بَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا(مریم ۱۲- ۱۴)؛‌ای یحیی کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکی به او نبوت دادیم و [نیز] از جانب خود مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود و با پدر و مادر خود نیک‏رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود.

 حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

شناخت ویژگی‌های رفتاری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان الگوی مسلمانان، از اهمیتی بسزا برخوردار است، علاوه بر آن که خانواده آن حضرت نیز اسوه خانواده‌ها و زنانش، مقتدای زنان باایمان تا دامنه قیامت هستند، آنچه بر اهمیت این موضوع می‌افزاید، نحوه برخورد حضرت در نخستین کانون جامعه با همسرانش است که کوچکترین واحد جامعه بشری و جایگاه اصلی مودت و رحمت می‌باشد. علاوه بر این که تکریم و بزرگداشت چنین شخصیت‌هایی به علت ارتباط محکم و پیوند استوار آنها با خداست و منتج به تعظیم در برابر خداوند می‌گردد.

تاکید مکرر قرآن کریم بر رعایت عدالت در برخورد با همسران(نساء: ۱۰۳)[۱۲] با توجه به دلسوزی(توبه: ۱۲۸)، اخلاق کریمانه و خُلق عظیم پیامبر(قلم:۴)، ضرورت بررسی رفتار حضرت با همسرانش را نمایان تر می‌کند. البته عدم نگارش حدیث در سده اول هجری، دخالت‌های سیاسی، رفتار برخی جاهلان نادان و خواص مغرض باعث شده است تا واکاوی سنت نبوی با مشکلاتی جدی گریبان­گیر باشد(مدیرشانه چی، [بی تا]، ص ۹۵-۱۱۷)؛ اما قرآن کریم که جامع بوده(جوادی آملی، ۱۳۸۱،ص ۲۲۱) و جاودانه است(جوادی آملی، ۱۳۸۱، ص۲۷۵-۳۴۹) با توجه به ویژگی عدم تحریف(جوادی آملی،۱۳۸۹، ص ۳۹-۱۱۷)، برخی رفتارهای تعاملی پیامبر با همسرانش را به خوبی نمایان کرده است. اگرچه برخی از این رفتارها و اعمال نظیر همسر موهوبه(احزاب: ۵۰)، خاص حضرت می‌باشد(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۶، ص ۵۰۳) و در سایر مسلمانان ساری نیست(همان گونه که برخی موارد، مختص به زنان حضرت می‌باشد و در مورد سایر زنان با ایمان جاری نیست) ولی بسیاری از این تعاملات رفتاری، می‌تواند می‌تواند الگوی همه مومنان باشد تا به فراخور توان و تقوای خود موظف به پیروی از آن باشند.

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان نمونه و الگوی امت اسلام(احزاب:۲۱) و دارای خلق عظیم(قلم:۴)، در ارتباط با خانواده‌اش رفتارهایی را بروز داده است که در همه جا مورد ستایش قرآن قرار گرفته است، به طور خلاصه می‌توان رفتارهای خانوادگی پیامبر را در دو قسمت فرزندان و همسران مورد بررسی قرار داد؛ در رفتار با فرزندن برخورد خاصی در قرآن ذکر نشده است، هر چند تمجید‌های قرآن از اهل بیت(علیهم السلام) آن حضرت جایگاه خاصی دارد و به صمیمیت و ارتباط تنگاتنگ بین پیامبر و اهل بیتش اشاره می‌کند، از جمله در آیه مباهله که نشان‌دهنده روح واحد در دو کالبد می‌باشد روحی که به منزله جان پیامبر می‌باشد؛(فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءکُمْ وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءکُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَهَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ(آل عمران ۶۱)؛ پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند، بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت ‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

برخورد با همسران، بخش دیگری از تعامل پیامبر با خانواده‌اش می‌باشد که در دو سوره قرآن به این مسأله پرداخته و نهایت سعه صدر پیامبر را مورد اشاره قرار داده و به نکوهش زنانی پرداخته که پیامبر را مورد آزار قرار داده‌اند، به طوری که حتی پیشنهاد داده است که آنها را طلاق بدهد: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا وَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا(احزاب ۲۸ و ۲۹):‌ ای پیامبر! به همسرانت بگو اگر خواهان زندگی دنیا و زینت آنید، بیایید تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها کنم و اگر خواستار خدا و فرستاده وی و سرای آخرتید پس به راستی خدا برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده گردانیده است.

همچنین پیامبر را به دلیل تحریم برخی امور مباح بر خود، جهت جلب رضایت همسران، مورد سوال قرار داده و می‌فرماید: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(تحریم ۱)؛‌ ای پیامبر! چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می‏کنی، خدا[ست که] آمرزنده مهربان است.

فارغ از این که ماجرا چه چیزی بوده است ولی قرآن از کنار آن سکوت کرده است[۱۳]، بی‌شک رفتار همسران پیامبر تا اندازه‌ای بوده است که خداوند آنها را مورد نکوهش قرار داده و سخن از انحراف آنها به میان آورده و تهدید به طلاق نموده است: إِن تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَ إِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ عَسَی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَ أَبْکَارًا(تحریم: ۴ و ۵)؛ اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه کنید [بهتر است] واقعا دل‌هایتان انحراف پیدا کرده است و اگر علیه او به یکدیگر کمک کنید، در حقیقت‏ خدا خود سرپرست اوست و جبرییل و صالح مؤمنان [نیز یاور اویند] و گذشته از این فرشتگان [هم] پشتیبان [او] خواهند بود. اگر پیامبر شما را طلاق گوید، امید است پروردگارش همسرانی بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبه‌کار عابد روزه‏‌دار بیوه و دوشیزه به او عوض دهد.

سفارش قرآن کریم در مورد زنان پیامبر تا اندازه‌ای است که برای پس از رحلت نبی اسلام به آنها توصیه‌های موکدی کرده که: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَی وَ أَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَ آتِینَ الزَّکَاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ(احزاب: ۳۳)؛ در خانه‏‌هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌های خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده‌اش را فرمان برید.

لقمان حکیم

از خانواده‌های متعالی از غیر پیامبران در قرآن به توصیه‌های لقمان حکیم به فرزندش می‌توان اشاره کرد که بیانگر شیوه‌های تعامل پدر با فرزندان می‌باشد و در واقع گونه‌ای از سبک زندگی و شیوه زیست را می‌آموزد؛ پند و موعظه فرزند، امر به نماز،‌ توصیه به امر به معروف و نهی از منکر از جمله سفارش‌های لقمان به فرزندش می‌باشد: وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(لقمان: ۱۳)؛ [یاد کن] هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز می‏‌داد گفت‌ ای پسرک من! به خدا شرک میاور که به راستی شرک ستمی بزرگ است.

یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(لقمان: ۱۷)؛‌ ای پسرک من! نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است،‏ شکیبا باش این [حاکی] از عزم [و اراده تو در] امور است.

لقمان حتی به نحوه راه رفتن فرزندش نیز توجه دارد: وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ(لقمان: ۱۸-۱۹)؛ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لاف‌زن را دوست نمی‌دارد. در راه ‏رفتن خود، میانه‏‌رو باش و صدایت را آهسته‏ ساز که بدترین آوازها، بانگ خران است.

۴- خانواده‌های نااهل

در بحث از موضوع خانواده‌های متعالی، نباید ضد و نقیض آن را از نظر دور داشت چرا که گفته شده «تعرف الاشیاء باضدادها»(غروی، ۱۳۶۵، ص ۲۱۶؛ جعفری، ۱۳۷۶، ج ۱۰، ص۲۲۵ و ج ۲۴، ص ۲۱۲)؛ لذا جای دارد که به بررسی جزیی مصادیق خانواده‌هایی که مورد نکوهش قرآن قرار گرفته‌اند بپردازیم. نکوهش برخی خانوده‌ها در قرآن، در دو بخش کلی و مصداقی انجام گرفته است؛ بدین صورت که گاهی به صورت کلی، خانواده‌هایی را به دلیل مشخصی مورد نکوهش قرار داده است و در برخی موارد، به ذکر مصداق پرداخته است.

نکوهش کلی خانواده‌ها در قرآن، گاهی در زمانی است که فردی بدون دلیل و کورکورانه از آباء و اجدادش تقلید نماید که چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید مى‌‏گویند فقط از چیزى که پدران خود را بر آن یافته‏‌ایم پیروى مى‌‏کنیم. قرآن به نکوهش این رفتار آنها پرداخته و می‌فرماید: آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمى‏ کرده و به راه صواب نمى‌رفته‏‌اند؛ باز هم در خور پیروى هستند؟ (وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَ وَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَ لاَ یَهْتَدُونَ(بقره:۱۷۰)

البته خداوند در قرآن، معیاری برای عدم تبعیت از پدر و مادر ارائه کرده است که می‌توان در پیروی از کفر دانست: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَی الإِیمَانِ وَ مَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ(توبه: ۲۳) البته در اندیشه قرآن، اموال و فرزندان نیز نباید انسان را از یاد خدا غافل کند(منافقون:۹) همان طوری که پدر و مادر نیز نباید از فرزندان کافر خود تاثیرپذیر باشند(احقاف: ۱۷) از این روی خداوند، بعضی از همسران و فرزندان را دشمن نامیده و از آنها بر حذر داشته است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ(تغابن: ۱۴) و در ادامه، همه آنها را باعث آزمایش الهی دانسته است(إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ؛ تغابن: ۱۵)[۱۴]

گاهی در قرآن علاوه بر نکوهش کلی، مصادیقی از خانواده‌های نااهل نیز ذکر شده است؛ از جمله در مورد همسر عزیز مصر که به همسر خود خیانت کرده و از یوسف تقاضای مراوده داشت که حتی مورد نکوهش زنان عصر خود نیز واقع شد: وَ قَالَ نِسْوَهٌ فِی الْمَدِینَهِ امْرَأَهُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ؛(یوسف: ۳۰)

از جمله خانواده‌های دیگری که به علت همراهی همدیگر، در آتش دوزخ خواهند سوخت، ابولهب و همسرش است که به آزار و اذیت رسول خدا پرداختند و تا جایی این آزار پیش رفت که سوره مسد در مورد آنها نازل شد(قمی، ۱۴۰۴، ج۲، ص ۴۴۸؛ واحدی نیشابوری، ۱۴۱۱، ص ۴۴۸ و ۴۴۹؛ طوسی، [بی تا]، ج ۱۰، ص ۴۲۷) و به این زن و شوهر وعده آتش داد: تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کَسَبَ سَیَصْلَی نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ(مسد ۱-۵)؛ بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد؛ دارایی او و آنچه اندوخت‏ سودش نکرد؛ بزودی در آتشی پر زبانه درآید؛ و زنش آن هیمه‌‏کش [آتش افروز]؛ بر گردنش، طنابی از لیف خرماست.

مهمترین مصداق خانواده‌های نااهل در قرآن، مربوط به دو تن از پیامبران الهی یعنی حضرت نوح و حضرت لوط(علیهما السلام) است که زن این دو پیامبر، با خیانت خود، لیاقت «اهل بودن» را از دست دادند و هر دو مورد نکوهش قرار گرفتند: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَهَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَهَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ(تحریم: ۱۰)؛ خدا برای کسانی که کفر ورزیده‏‌اند، آن نوح و آن لوط را مثل آورده [که] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کاری از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، داخل آتش شوید.

علاوه بر زن، فرزند نوح هم از نااهلان بود؛ از این روی هر چند نوح برای اهل خود دعا کرد (رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ؛ نوح ۲۸) و خداوند هم دعای او را مستجاب کرد و او و خانواده‌اش را از بلای بزرگ رهانید(وَ نُوحًا إِذْ نَادَی مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ؛ انبیاء: ۷۶) ولی خداوند، فرزند او را جزء اهل او ندانست(قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ؛ هود: ۴۷) و پناه بردن به کوه نیز برای او سودی نکرد و غرق شد:(قَالَ سَآوِی إِلَی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَ حَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ؛ هود ۴۳).

در مورد حضرت لوط(علیه السلام) نیز زمانی که موعد عذاب قوم فرا رسید، دستور آمد که همه مومنان و اهل خود را شبانه از شهر بیرون کنید(فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ؛ هود: ۸۱) و همه خانواده لوط نجات یافتند به جز زنش که هلاک شد(إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلَّا امْرَأَتَکَ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ؛ عنکبوت: ۳۳)

۵- نتیجه‌گیری

«خانواده‌های متعالی» را می‌توان خانواده‌ای دانست که روابط بین اعضای آن، بر اساس اندیشه توحیدی بنا نهاده شده باشد و در مقابل برخی از خانواده‌ها یگانگی پروردگار و ملزومات آن را در اعتقاد، اخلاق و یا رفتار خانواده اصل قرار نداده و «خانواده نااهل» گشته‌اند که در قرآن کریم مصادیقی از هر کدام ارائه شده است.

می‌توان عناصر اصلی تشکیل خانواده را زن و مردی دانست که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش، زندگی را در کنار همدیگر آغاز می‌کنند و احتمالاً فرزندانی به جمع آنها افزوده می‌گردد و هدف از تشکیل آن در منطق قرآن، آرامش انسان، دوستی و مهربانی، ایمان به پروردگار و شکر نعمت‌های او معرفی شده است.

سبک زندگی یعنی رفتار اجتماعی و شیوه‌ی زیستن که آشنایی با آن، از دو جهت معنوی(برای رسیدن به هدف اصلی انسان یعنی رستگاری، فلاح و نجاح) و مادی(زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی) برای انسان ضرورت دارد؛ علاوه بر این که شرط رسیدن به تمدن اسلامی می‌باشد.

خداوند در بیان مصادیق خانواده متعالی در قرآن کریم، اغلب به ذکر خانواده پیامبران پرداخته است و از میان غیر پیامبران، فقط به خانواده لقمان حکیم اشاره کرده است.

اهم مصادیق خانواده متعالی قرآن را با نگرش سبک زندگی می‌توان در قسمتی از سرنوشت آدم و حوا، حضرت ابراهیم، حضرت یعقوب، حضرت یوسف، حضرت موسی، حضرت شعیب، اسماعیل صادق‌الوعد، حضرت مریم و فرزندش عیسی، حضرت زکریا و یحیی(علیهم السلام) و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برشمرد که با تفصیل یا اجمال در آیات به آنها اشاره شده است.

سبک زندگی حضرت ابراهیم(علیه السلام) در ارتباط با خانواده در چهار مقطع قابل تحلیل است: برخورد با عمویش آذر، تعامل با همسرش، همکاری با فرزندش اسماعیل و توصیه و دعا برای فرزندان و ذریه.

سبک زندگی و شیوه زیست در روابط خانوادگی حضرت یعقوب(علیه السلام) جایگاه خاصی دارد از جمله در ایجاد صمیمیت بین پدر و فرزند، تلاش برای سازش دادن میان برادران و جلوگیری از اختلافات، پناه به خدا و صبر در برابر مصیبت، دلسوزی برای فرزندان و دعا در حق فرزندان گناهکار ولی نادم.

نحوه ارتباط بین برادران با نگرش توحیدی سبک زندگی را می‌توان در تعامل یوسف با برادران مشاهده کرد از جمله در سکوت در برابر تهمت علی رغم توان انتقام و برخورد کریمانه در برابر کارهای زشت.

تعامل حضرت موسی(علیه السلام) در آیات قرآن با خواهر بزرگتر از خود، برادرش هارون و برخورد با همسرش از جمله مصادیق مهم سبک زندگی آن حضرت می‌باشد.

شناخت ویژگی‌های رفتاری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان الگوی مسلمانان و نحوه برخورد حضرت در نخستین کانون جامعه با همسرانش مهمترین سبک زندگی در زندگی همسران را به تصویر می‌کشد.

برای تبیین بهتر مصادیق خانواده‌های متعالی نباید ضد و نقیض آن را از نظر دور داشت یعنی بررسی خانواده‌های «نااهل» و «غیرمتعالی» که به دو صورت نکوهش کلی به علت تقلید کورکورانه از الدین و ذکر مصادیق مهم در قرآن اشاره شده است و مصادیق آن عبارتند از عزیز مصر و همسرش که به وی خیانت کرد، ابولهب و همسرش، زن لوط(علیه السلام) و زن و فرزند حضرت نوح(علیه السلام).

پی‌نوشت‌ها

[۱]. درباره جهانی و جاودانگی دین اسلام بنگرید به:(جوادی آملی، ۱۳۸۱، ص ۲۲۷-۳۴۹)

[۲]. از جمله نشانه‌های مکی یا مدنی بودن سور، می‌توان به ذکر داستان‌های انبیاء اشاره کرد که طبق نظر محققان علوم قرآنی داستان‌های انبیاء در هر سوره‌ای آمده باشد، جزء سور مکی است به جز آل عمران و بقره(زرقانی،[بی تا]، ج۱، ص ۱۹۰)؛ بر این اساس، هر جای قرآن از انبیای الهی و خانواده‌های آنها سخن گفته شده است. جزء سور مکی است در کنار استثنای سوره آل عمران و بقره که در تعامل با اهل کتاب برخی آیات مربوط با پیامبران الهی آمده است.

[۳] تعبیر به «اخت»(خواهر) در اینجا کنایه از ارتباط و پیوند فکرى و روحى در میان گروه‏‌هاى منحرف است و از آنجا که امت مؤنث لفظى است تعبیر به «اخت»، شده نه «اخ».(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج‏۶، ص: ۱۶۶)

[۴]. نظیر: قَالُواْ أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدَآئِنِ حَاشِرِینَ؛ اعراف ۱۱۱؛ در این آیه منظور از «اخ» حضرت هارون(علیه السلام) است.(ر.ک. طباطبایی،۱۴۱۷، ج۸، ص ۲۱۴).

[۵] سخنرانی معظم له در جمع جوانان استان خراسان شمالی در مورخه ۲۳/۰۷/۱۳۹۱ به نقل از سایت www.leader.ir

[۶] در روایتی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره پیامبر بودن لقمان چنین آمده است: روی عن نافع عن ابن عمر قال سمعت رسول الله ص یقول حقا أقول لم یکن لقمان نبیا و لکن کان عبدا کثیر التفکر حسن الیقین أحب الله فأحبه و من علیه بالحکمه(طبرسی،۱۳۷۲، ج۸، ص ۴۹۴)؛ به حق مى‌‏گویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بنده‌‏اى بود که بسیار فکر مى‌‏کرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مى‌‏داشت، و خدا نیز او را دوست داشت، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۷، ص ۴۴).

[۷].حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ الْقَطَّانِ [الْعَطَّارِ] قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قَالَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ بَحْرَانِ عَمِیقَانِ لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَى صَاحِبِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‏(قمی، ۱۴۰۴، ج۲، ص ۳۴۴).

و أخرج ابن مردویه عن ابن عباس فی قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ قال علی و فاطمه بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قال النبی صلى الله علیه و سلم یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قال الحسن و الحسین؛(سیوطی، ۱۴۰۴، ج۶، ص ۱۴۲ و ۱۴۳).

و أخرج ابن مردویه عن أنس بن مالک فی قوله مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ قال على و فاطمه یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ قال الحسن و الحسین(سیوطی، ۱۴۰۴، ج۶، ص ۱۴۳).

[۸]. علامه طباطبایی به جهت رعایت تناسب بین سوگند و چیزی که با سوگند اثبات می‌شود مراد از والِدٍ وَ ما وَلَدَ را با ابراهیم خلیل(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) منطبق می‌داند که سبب اصلى در بناى این شهر و بانیان خود بیت الحرام بودند و سایر احتمالات را رد می‌کند(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۲۰، ص ۲۹۰ و ۲۹۱)

[۹]. جمعى از مفسران سنّى، آزر را پدر واقعى ابراهیم مى‌‏دانند، در حالى که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند آزر پدر ابراهیم نبود، بعضى او را پدر مادر و بسیارى او را عموى ابراهیم دانسته‌‏اند(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۵، ص ۳۰۳-۳۰۷)

[۱۰]. درباره این که ذبیح اسماعیل بوده یا اسحاق بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد هر چند این اختلاف ضرری به بحث نمی‌زند و در تعیین سبک زندگی تفاوت ایجاد نمی‌کنند ولی باید خاطر نشان ساخت که طبق نظر تحلیلی بیشتر مفسران ذبیح «اسماعیل» می‌باشد(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۷، ص ۲۳۴؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۱۹، ص ۱۱۸؛ مجلسی، ۱۴۰۴، ج۱۲، ص ۱۳۳؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ج۱۲، ص ۱۸۵ و ۱۸۶؛ مغنیه، ۱۴۲۴، ج۶، ص ۳۵۲؛ ابن عاشور، ۱۴۲۰، ج۲۳، ص ۷۱؛ ابن شهر آشوب، ۱۳۶۹،ج۱، ص ۲۲۷؛ کلینی، ۱۴۰۷، ج۸، ص ۶۰ و ۶۱؛ ثعلبی، ۱۴۲۲، ج۸، ص ۱۵۳ و ۱۵۴).

[۱۱]. برخی از مفسران این فرد را اسماعیل فرزند ابراهیم(علیهماالسلام) معرفی کرده‌اند(طوسی، [بی تا]، ج۷، ص۱۳۳؛ مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳، ج۲، ص۶۳۱؛ نجفی خمینی، ۱۳۹۸، ج۱۱، ص۱۷۲؛ بانوی ایرانی، ۱۳۶۱، ج۸، ص۱۲۶) در حالی که برخی دیگر وی را اسماعیل فرزند حزقیل(علیهماالسلام) معرفی کرده‌اند که به اسماعیل صادق‌الوعد مشهور است(قمی، ۱۴۰۴، ج۲، ص۵۱؛ ابن بابویه، ۱۳۸۶، ج۱، ص۷۷و۷۸؛ ابن قولویه، ۱۳۶۵، ص۶۵؛ ابن شهر آشوب، ۱۳۷۹، ج۴، ص۸۵؛ مفید، ۱۴۱۳، ص۳۹)؛ طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۴، ص ۶۴).

[۱۲]. علامه طباطبایی در این زمینه می‌نویسد: سیره‌‏اى که آن حضرت در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرت و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن حضرت بود(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۴، ص ۳۱۱).

[۱۳]. درباره این که پیامبر چه چیزی را بر خود حرام کرده بود دو نظر متفاوت ابراز شده است نظر اول مربوط به تحریم خوردن عسل مخصوصی بوده است و نظر دوم مربوط به تحریم ماریه قبطی می‌باشد که نظر اول صحیح‌تر است(ابن عاشور، ۱۴۲۰، ج۲۸، ص ۳۰۸؛ ابن کثیر، ۱۴۱۹، ج۸، ص ۱۸۲؛ قطب، ۱۴۱۲، ج۶، ص ۳۶۱۳)

[۱۴]. در آیه ۱۴ تغابن لفظ «من ازواجکم» به کار رفته است که «مِن» برای تبعیض است و در آیه بعدی به صورت کلی مطلب بیان شده است و تبعیضی در جریان نمی‌باشد که بیان می‌کند آیه اول برخی از همسران را دشمن انسان دانسته است و در آیه بعد همه آنها را باعث فته و آزمایش می‌داند.(اندلسی، ۱۴۲۰، ج۱۰، ص ۱۹۲؛ البحر المحیط فى التفسیر؛ طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۹، ص ۵۱۵).

۷- فهرست منابع

قرآن کریم

۱- آلوسی، محمود(۱۴۱۵ق)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۶ج.

۲- ابن بابویه، محمد بن علی(۱۳۸۶ق)، علل الشرایع، نجف: حیدریه، ۲ج.

۳- ابن شهر آشوب، محمد بن علی(۱۳۶۹ش)، متشابه القرآن و مختلفه، قم: دار بیدار للنشر، چاپ اول، ۲ج.

۴- ابن شهر آشوب، محمد بن علی(۱۳۷۹ق)، مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، قم: علامه،۴ج.

۵- ابن عاشور، محمد طاهر(۱۴۲۰ق)، تفسیر التحریر و التنویر، بیروت: موسسه التاریخ، چاپ اول، ۳۰ ج.

۶- ابن قولویه، جعفر بن محمد(۱۳۶۵ش)، کامل الزیارات، نجف: مرتضویه [بی چا].

۷- ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو(۱۴۱۹ق)، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، بیروت: دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلى بیضون، چاپ اول، ۹ج.

۸- اندلسی، محمد بن یوسف(۱۴۲۰ق)، البحر المحیط فى التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت: دار الفکر، [بی چا]، ۱۱ج.

۹- بانوی ایرانی، سیده نصرت بیگم(۱۳۶۱ش)، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، تهران: نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، ۱۵ج.

۱۰- بلاغی، محمد جواد(۱۴۰۵ق)، الهدی الی دین المصطفی، بیروت: موسسه الاعلمی، چاپ سوم، ۲ ج.

۱۱- بنت الشاطی، عایشه عبد الرحمن(۱۳۸۲ش)، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسین صابری، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ دوم.

۱۲- ثعلبی، احمد بن ابراهیم(۱۴۲۲ق)، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۰ج.

۱۳- جعفری، محمد تقی(۱۳۷۶ش)، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ۲۷ج.

۱۴- جوادی آملی، عبد الله(۱۳۸۱ش)، قرآن در قرآن، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ سوم.

۱۵- جوادی آملی، عبدالله(۱۳۸۹ش)، نزاهت قرآن از تحریف، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم.

۱۶- دهخدا، علی اکبر(۱۳۷۷ش)، لغت نامه دهخدا، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره دوم. ۱۶ج.

۱۷- زرقانی، محمد عبد العظیم(بی تا)، مناهل العرفان فی علوم القرآن‏، بیروت: دار احیاء التراث العربی،[بی چا] ۲ج.

۱۸- سیوطی، محمد بن ابی بکر(۱۴۰۴ق)، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، [بی چا]، ۶ج.

۱۹- صفار، محمد بن حسن(۱۴۰۴ق)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم‏، تحقیق: محسن بن عباسعلی کوچه باغی، قم: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم.

۲۰- طباطبایی، محمد حسین(۱۴۱۷ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۲۰ج.

۲۱- طبرسی، فضل بن حسن(۱۳۷۲ش)، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۰ ج

۲۲- طبری، محمد بن جریر(۱۴۱۲ق)، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه، چاپ اول، ۳۰ج.

۲۳- طوسی، محمد بن حسن(بی تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۰ج

۲۴- غروی، محمد(۱۳۶۵ش)، امثال و الحکم المستخرجه من نهج البلاغه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، [بی چا].

۲۵- قرائتی کاشانی، محسن(۱۳۸۳ش)، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم،۱۰ج.

۲۶- قطب، سید(۱۴۱۲ق)، فی ظلال القرآن، بیروت، قاهره: دار الشروق، چاپ هفدهم، ۶ج.

۲۷- قمی، علی بن ابراهیم(۱۴۰۴ق)، تفسیر علی بن ابراهیم القمی، قم: دارالکتاب، چاپ سوم، ۲ج.

۲۸- کلینی، محمد بن یعقوب(۱۴۰۷ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و مرتضی آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۸ج.

۲۹- مازندرانی‏، ملا صالح(۱۳۸۸ق)، شرح اصول الکافی‏، تهران: دار الکتب الاسلامیه‏، [بی چا]، ۱۲ ج.

۳۰- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی(۱۴۰۴ق)، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(علیهم السلام)، بیروت: موسسه الوفاء، [بی چا]، ۱۱۰ج.

۳۱- محمودیان، حسین و دیگران(۱۳۸۷ش)، دانش خانواده، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، سمت، چاپ هشتم.

۳۲- مدیرشانه چی، کاظم[بی تا]، علم الحدیث، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم.

۳۳- مغنیه، محمد جواد(۱۴۲۴ق)، تفسیر الکاشف، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۷ج.

۳۴- مفید، محمد بن نعمان(۱۴۱۳ق)، الامالی، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ دوم.

۳۵- مقاتل بن سلیمان(۱۴۲۳ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت: داراحیاء التراث، چاپ اول، ۵ج.

۳۶- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران(۱۳۷۴ش)، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۲۷ج.

۳۷- میبدی، احمد بن ابی سعد(۱۳۷۱ش)، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۰ج.

۳۸- نجفی خمینی، محمد جواد(۱۳۹۸ق)، تفسیر آسان، تهران: کتابفروشی اسلامی، چاپ اول، ۱۸ج.

۳۹- واحدی نیشابوری، علی بن احمد(۱۴۱۱ق)، اسباب نزول القرآن، تحقیق کمال بسیونى زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول.

۴۰- سایتwww.leader.ir

منبع: وبلاگ قرآن۱۴؛ نویسنده: احد داوری