اشاره:

امام هادى(علیه السلام) در نیمه ذیحجه سال ۲۱۲ هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش پیشواى نهم، امام جواد – علیه السلام – و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است که کنیزى با فضیلت و تقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مى‏گویند.[۱] امام هادى (علیه السلام) پیوسته تحت نظر حکومت‏هاى جور بود و سعى مى‏شد آن حضرت با پایگاههاى مردمى و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقى که از او بروز کرده است.

دانشمندان و شرح حال نویسان و حتى دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) را به تحسین و تمجید آن وجود الهى واداشته است. · ابن حجر در شرح حال آن حضرت مى‏نویسد: «و کان وارث ابیه علما و سخاء.» ـ او در دانش و بخشش وارث پدرش بود ـ[۲] · متوکل‏ در نامه‏اى که براى امام مى‏نویسد خاطر نشان مى‏کند:« امیرالمؤمنین عارف به مقام شماست و حق خویشاوندى را نسبت ‏به شما رعایت مى‏کند و طبق آنچه مصلحت‏ شما و خانواده‏تان مى‏باشد عمل مى‏کند.»[۳] اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‏هایى را یادآور مى‏شویم. سخاوت و جود امام هادى (علیه السلام) همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مى‏رسید که دانشمندى مانند «ابن شهرآشوب‏» پس از نقل آن مى‏گوید:«این مقدار انفاق، معجزه‏اى است که جز پادشاهان از عهده کسى ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسى نشنیده‏ایم. »[۴] اسحاق جلاب مى‏گوید:«براى ابوالحسن گوسفندان زیادى خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جاى وسیعى برد که من آنجا را نمى‏شناختم، سپس تمامى آن گوسفندان را بین کسانى که آن حضرت دستور مى‏داد، توزیع کردم»[۵] از این روایت‏بر مى‏آید که آن حضرت در مسائل مالى و انفاقهاى جزئى نیز مسائل امنیتى و حفاظتى را رعایت مى‏کرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوى دستگاه حکومتى است، با این حال امام این کار را تحت پوشش قربانى انجام داد تا هر گونه سوء ظنى را نسبت‏به خود از بین ببرد. رسیدگى به مشکلات و گرفتارى مردم ائمه (علیهم السلام) نه تنها در زمینه عبادى و بندگى خدا پیشگام بودند و هیچ کس در این میدان گوى سبقت را از آنان نربود، بلکه در زمینه‏هاى اجتماعى و رسیدگى به کمبودها و مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاریهاى آنان نیز پیشگام بودند، به گونه‏اى که کسى از در خانه آنان نا امید باز نمى‏گشت. تاریخ، نام افراد زیادى را که براى حل مشکل و رفع گرفتارى خود به پیشواى دهم (علیه السلام) مراجعه کرده و از محضر آن حضرت با خشنودى بازگشته‏اند، ثبت کرده است؛ که مادر اینجا یک نمونه را ذکر مى‏کنیم. «محمد بن طلحه‏» نقل مى‏کند: امام هادى(علیه السلام) روزى براى کار مهمى «سامرا» را به قصد دهکده‏اى در اطراف ترک کرد،در این فاصله عربى سراغ آن حضرت را گرفت، به او گفته شد: امام(علیه السلام) به فلان روستا رفته است، مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد، وقتى به محضر امام(علیه السلام) رسید گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولایت جدت امیرمؤمنان(علیه السلام) هستم، ولى بدهى سنگینى مرا احاطه کرده است، چندانکه قدرت تحمل آن را ندارم و کسى را جز شما نمى‏شناسم که حاجتم را برآورد. امام(علیه السلام) پرسید: بدهکارى‏ات چقدر است؟ عرض کرد: حدود ده هزار درهم. امام(علیه السلام) او را دلدارى داد و فرمود ناراحت نباش مشکلت‏ حل خواهد شد، دستورى به تو مى‏دهم عمل کن و از اجراى آن سر متاب: این دستخط را بگیر، هنگامى که به «سامر»آمدى، مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه کن، هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره کوتاهى کنى. پس از بازگشت امام(علیه السلام) به «سامرا»، مرد عرب، در حالى که عده‏اى از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند – وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام(علیه السلام) به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه کرد. امام(علیه السلام) با نرمى و ملایمت و عذرخواهى از تاخیر آن، از وى مهلت‏خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت کند، ولى مرد عرب همچنان اصرار مى‏کرد که هم اکنون باید بپردازى.جریان به متوکل رسید، دستور داد سى هزار دینار به امام(علیه السلام) بدهند، امام(علیه السلام) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد، او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر مى‏داند که رسالتش را در چه خاندانى قرار دهد.[۶] منبع:کتاب حرای غدیر یاس کبود [۱]. اعلام الورى، طبرسى، ص ۳۵۵ ؛ الارشاد،شیخ مفید، ص ۳۲۷ . [۲]. مآثر الکبراء، ذبیح الله محلاتی، ج ۳، ص ۹۶٫ [۳]. الارشاد، شیخ مفید، ص ۳۳۳٫ [۴]. مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۴۰۹٫ مقدار انفاق امام(علیه السلام) نود هزار دینار بوده که به سه نفر از یاران خود هر کدام سى هزار دینار داده است. براى آگاهى بیشتر به تاریخ اجمالى پیشوایان، بخش زندگانى امام هادى(علیه السلام) رجوع کنید. [۵]. الکافى، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۴۹۸٫ [۶]. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۱۷۵،

منبع: سازمان بسیج مداحان www.basijmadahan.ir