اشاره:
گروه یأجوج و مأجوج در قرآن نام برده شده است.درباره یأجوج و مأجوج مانند برخی از داستانهای دیگر در قرآن کریم، نهایت اختصار گویی رعایت شده است. از اینرو اصل و نسب آنان و این که در کدام منطقه از جهان بوده اند یا از کدام نژاد و قبیله بوده و عاقبتشان چه شده است در پرده ای از ابهام مانده است. لذا بیشتر مفسران و دانشمندان در صدد یافتن جواب این سؤالات برآمده و سخنانی را گفته اند که کمتر می توان به درستی آنها اطمینان پیدا نمود. در این نوشته این موضوع مورد توجه قرار گرفته است.
در مورد یأجوج و مأجوج نظرات گونا گونی ارائه شده است که به تعدادی از آنهااشاره می شود.
۱. اینان دو قبیله از نوادگان حضرت نوح(علیهالسلام) بوده اند. بدین گونه که یافث پسر نوح به سرزمین های شرقی مهاجرت نموده و در آنجا سکنی گزید و صاحب پنج پسر شد که یکی از آنها اشار نام داشته و فرزندان او به یأجوج و مأجوج خوانده می شوند(۱).
۲. حدیثی از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) نقل شده است که یأجوج و مأجوج دو قبیله بوده اند که از حیث شکل ظاهری و جسمانی بسیار بزرگ بوده و با انسان های کنونی تفاوت فاحشی داشته اند اما از آنجائی که حدیث مزبور دارای سند معتبر و متن متقنی نمی باشد، لذا قابل اعتماد نیست(۲). جالب این است که فخر رازی می گوید، عده ای گفته اند یأجوج و مأجوج در نهایت کوچکی جثه بوده اند(۳).
۳. روایت دیگری هم آورده شده است که امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرماید: که یأجوج و مأجوج از جنس بشر نبوده اند(۴) اما فخر رازی باز هم آورده است که آنان از جنس بشر بوده اند. همچنین ابن کثیر می گوید: یأجوج و مأجوج از میان کوه های مشرق بر بلاد ترکان حمله آورده و فساد کرده زراعت ها و چارپایان و انسان ها را نابود گردانیده اند(۵).
۴. علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان با استناد به برخی شواهد تاریخی و گفته هایی از تورات می فرماید: از این نقل قولها چنین استفاده می شود که آنها امت یا امت هایی عظیم (و پرجمعیت) بوده که در قسمت های بالای شمال آسیای آن زمان، می زیسته اند و مردمانی جنگجو و معروف به غارت گری بوده اند. از سویی تاریخ هم گواهی می دهد که این مناطق موطن امتی بزرگ و وحشی بوده که جمعیتشان رو به فزونی می نهاد و به کشورهای همجوار چون چین حمله برده و به سایر نقاط مهاجرت کرده اند(۶).
سپس علامه بزرگوار از مولانا ابوالکلام آزاد نقل می کند که بحث از تحولات لغات این را می رساند که یأجوج مأجوج همان مغول بوده است، این دو کلمه از زبان چینی منگوک و منچوک درقرآن به زبان عربی بیان شده و یأجوج و مأجوج خوانده می شوند. در ترجمه هایی که به زبان یونانی برای این دو کلمه نقل کرده اند گوگ و ماگوگ می شود که شباهت کاملی بین ماگوک یونانی و منگوک چینی وجود دارد. معلوم می شود که این دو کلمه همان لغات چینی هستند.
هم چنانکه منغول و مغول نیز از آن مشتق گردیده است. که اینان به طرف چین سرازیر شده و از طریق قفقاز(۷) به ارمنستان و ایران و دیگر نواحی هجوم می آورند(۸).
در تفسیر نمونه آمده است که در تورات در کتاب حزقیل فصل ۳۸ و ۳۹ و نیز کتاب رؤیای یوحنا فصل بیستم از آنها به عنوان گوگ و ماگوگ یاد شده است که معرّب آن یأجوج و مأجوج می باشد(۹).
در نهایت می توان از مجموع سخنان نتیجه گرفت که اینان از جنیان نبودند. امادرمورد خروج آن دو در آخر الزمان وظهور حضرت مهدی(عج)دلیل استواری وجود ندارد..
برخی به ذیل آیه ۱۰۰ سوره کهف در مورد خروج این دو استدلال کرده اند که فرموده است: پس زمانی که بیاید وعده پروردگار من آن را در هم می کوبد و وعده پروردگارم حق است. صاحب تفسیر قمی حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده که می فرماید: قبل از روز قیامت در آخر الزمان سد ذوالقرنین منهدم می شود و یأجوج و مأجوج خروج می کنند و مردم را می خورند(۱۰) (وقتل عام می کنند).
غیر از این مورد نظرات دیگری درباره این آیه شریفه ارائه شده است که به بحث ما مربوط می گردد از جمله:
الف) مراد از وعده الهی باز شدن راه یأجوج و مأجوج می باشد چرا که موقعی که ذوالقرنین ساختن سد را تمام نمود گفت: این از رحمت پروردگار من است و زمانی که وعده او برسد آن را درهم می کوبد و راه باز می شود.
ب) مراد از وعده الهی روز قیامت است(۱۱).
اما نمی توان نظر اول را درست دانست چرا که ظاهر آیه شریفه این است که وعده الهی متاخر از فتح یأجوج و مأجوج است و از طرفی آیات بعدی نظر دوم را تقویت می کند که از قیامت و نشانه های آن صحبت می کند بنابراین این احتمالات قابل اثبات نیستند.
پی نوشت:
- آلوسی بغدادی، تفسیر روح المعانی، بیروت، داراحیای التراث، چهارم، ۱۴۰۵ق، ج ۱۶، ص ۳۸.
- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث، ۱۴۰۵ق، ج ۱۱، ص ۵۶.
- فخر رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث، سوم، بی تا، ج ۲۱، ص ۱۷۰.
- الحویزی، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۰، ج ۳، ص ۳۰۷، ح ۲۲۸.
- سعید حوی، الاساس فی التفسیر، مصر، دارالسلام، ۱۴۱۲ق، ج ۶، ص ۳۲۲۶.
- محمد حسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، دفتر انشارات اسلامی، ج ۱۳، ص ۵۲۵.
- همان منطقه ای است که سد معروف به سد ذوالقرنین آنجاست.
- طباطبایی، پیشین، ص ۵۴۱.
- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۲، ص ۵۵۱.
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، ۱۲۶۷، ج ۲، ص ۲۲۲.
- همان، ج ۲، ص ۷۶.
منبع: نرم افزار پاسخ۲ مرکز مطالعات حوزه