اشاره:
علی محمد باب مؤسس آیین بابیت است و حسنیعلی بها مؤسس فرقه بهائیت و ادامه دهنده بابیت درقالب بهائیت است. باب و بهاء که هردو ادعای نبوت و ادعاهای متناقض دیگر را نیز نموده اند مطالبی را از خود بروز داده اند که با هیچ معیاری قابل پذیرش نیست. در این نوشته در ابتدا آموزه های متناق آنان منعکس شده و سپس سؤالاتی مطرح گردیده که بهائیان ملزم به پاسخگویی آنها هستند.
در کتاب بیان، علی محمد گفتارهایی را بر زبان جاری ساخته که نه با عقل ساز گار است و نه با علم که ما گذرا به اینها اشاره می کنیم «آنچه از حیوان(سگ و خوک و ……) بیرون می آید پرهیز نکنید مگر اینکه لطافت را دوست داشته باشید»[۱]
معنای این جمله چه چیزی می تواند باشد جز اینکه از نظر باب خوردن مدفوع این حیوانات حلال اعلام شده است؟
در جایی دیگر می گوید:«شما انواع داروها و مسکرات را نباید مالک شوید و نباید آنها را بخرید و بفروشید و به کار بندید، مگر آنچه را دوست می دارید که بخواهید بکنید.»[۲]
آیا این دستور علی محمد باب چه معنایی می تواند داشته باشد؟ مردم با دارو چه رفتاری باید داشته باشد و چه تناسبی بین دارو و مسکرات وجود دارد که این دستور مبهم و بی معنا شامل آنها می شود؟
از ادعاهای حسینعلی بهاء که خود نیز عدم مطابقت با موازین عقلی و عملی است اشاره می کنیم:
- بگو در هیکل من جز هیکل خدا دیده نمی شود و نه در زیبایی من جزء زیبایی او، و نه در هستی من جز هستی او، و نه در ذات من جز ذات او و نه در حرکت من جز حرکت او و نه در سکون من جز سکون او و نه در قلم من جز قلم چیره و ستوده او دیده نمی شود.[۳]
- هیچ خدایی جز من که(در عکّا) زندانی نشده و یگانه ام وجود ندارد.[۴]
- بهاء مقام خود را مقام نفس خدا در عالم امر و خلق می داند و به همین اساس خویشتن را قبله گاه مریدان شمرده و دستور داده وقتی که نماز می گذارند رو به سوی وی آورند«چون خواستید که نماز بگذارید روی خود را به سوی مقام اقدس و مقدّس من بگردانید»[۵] در جای دیگر می گوید:«اگر بهاء درباره آب؛ حکم باده را صادر کند و درباره آسمان چون زمین حکم نماید …. همگی درست است و شک در آن نیست و هیچ کس را نرسد که بر آن اعتراض یا چون و چرا نماید.»[۶]
آیا این سخنان حسینعلی نوری با کدام عقل قابل پذیرش است؟ چگونه ممکن است که یک مخلوق به خدا تبدیل شود؟ با کدام معیار هر چه او بگوید درست است حتی اگر بگوید زمین آسمان است و آسمان زمین! و کسی حق اعتراض علیه او را ندارد؟
آیا این سخنان باب و بهاء از نظر عقلی مردود نیست؟ و آیا سخنان بهاء و سایر سران بهائیت مخالف و مغایر با ملاک های دینی و حتی غیر دینی نیست ؟
پی نوشت
[۱] . کتاب بیان عربی، ص ۲۸.
[۲] . بیان عربی، ص ۴۲.
[۳] . کتاب مبین، ص ۱۷.
[۴] . کتاب مبین، ص ۳۹۶.
[۵] . کتاب اقدس، ص ۳ و ۴.
[۶] . کتاب اقدس، ص ۴.