همان طورکه در قسمت قبل گفتیم، دلایل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره میاندازند. یکی از این موارد، فردگرایی است. در دنیای پرشتاب امروز، عواملی وجود دارند که انسانها را به صورت انفرادی به خود مشغول میکنند و آنها را از تعامل با دیگران باز میدارند. رسانههای جمعی از جمله این عوامل هستند. این ابزارهای الکترونیکی درکنار فواید بیشمار خود، اثرات منفی نیز دارند. امروزه رسانه ها، اطلاعات جامع و مفیدی را در زمینههای گوناگون علمی، فرهنگی و آموزشهای عمومی، به انسانها ارائه میکنند. برخی از رسانههای ارتباطی، این قابلیت را دارند که به سرعت و با جامعیت مطلوب، اطلاعات را دراختیار جویندگان قرار دهند. اما درکنار جنبههای مثبت این ابزارهای الکترونیکی، باید به برخی از کارکردهای منفی آنها نیز توجه داشت. رسانهها میتوانند به تدریج فضای روانی و ارتباطی داخل خانواده را خدشه دار کرده و اعضای خانواده را به واگرایی سوق دهند. در این صورت گرچه ظاهرا” اعضای خانواده در یک فضای مشترک زندگی میکنند، اما تعامل عاطفی و سازنده با یکدیگر ندارند.
روان شناسان میگویند، پیوند عاطفی که یکی از مؤلفههای خانوادههای منسجم است، در اثر استمرار فضای گفت و گو و تبادل نظر میان اعضای آن، شکل میگیرد. اما رسانههای جمعی به اشکال گوناگون این پیوند عاطفی مخدوش میسازند و به آن آسیب میرسانند. این آسیب در دو نوع ارتباط، خود را نشان میدهد. یکی ارتباط بین فرزندان با والدین / و دیگری ارتباط بین زن و شوهر / تجربیات نشان میدهد که هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین و هم چنین ارتباط میان همسران کاهش یابد، فاصله عاطفی میان اعضای خانواده بیشتر میشود. آمارهای رسمی در برخی از کشورها نشان میدهد میزان استفاده از اینترنت و اتاقهای چت (Room Chat) به گونه ای است که از اتاق چت به عنوان زندگی دوم یاد میشود که زندگی اول را به مخاطره انداخته است. شاید بدبینانه به نظر برسد اگر بگوییم که مثل حشره ای که در تار عنبکوت گرفتار شده، ما نیز در محاصره رسانهها هستیم، ولی این مسئله به حقیقت نزدیک است. رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و تلفن همراه، هرکدام به نوعی بر زندگی ما تاثیر میگذارند. استفاده از این ابزارها و فناوریهای نو، آثار عمیقی در روابط خانوادگی و اجتماعی دارد.
رسانهها در دوران کنونی، بخش جدایی ناپذیر از زندگی مردم شده اند. امروزه رسانههای جمعی در جهت دهی افکار عمومی مردم، حضوری مؤثر دارند. این وسایل ارتباطی سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع عرضه کنند. تأثیر و سلطه این ابزارها به حدی است که خصوصی ترین تجربههای انسانی ازجمله هیجانها و احساسات عمیق را در آدمی بر میانگیزند و درجهت دلخواه خود هدایت میکنند. درمیان ابزارهای رسانه ای، از تلویزیون به عنوان یکی از تأثیرگذارترین وسایل ارتباطی نام برده میشود. تلویزیون ازجمله وسایل ارتباط جمعی است که استفاده از آن نیازمند تخصص و دانش ویژه ای نیست. همه گروههای سنی جامعه به آسانی به آن دسترسی دارند و متناسب با دانش، تجربه، نیازها و علایق خود از آن بهره میبرند. شاید بتوان از تلویزیون به عنوان همدم همیشگی انسان امروز نام برد که از دوران کودکی تا کهن سالی با اوست.
دکتر مک گایر (M. Guyer) پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی لندن، ورود ابزارهای رسانه ای به درون خانوادهها را به ورود بیگانه تشبیه کرده است و میگوید:
” به طور متوسط شش روز در هفته، بیگانه ای در خانه شما حضور مییابد. بیگانه ای که آزادانه و در همه جای خانه سر میزند و تاثیر میگذارد. این بیگانه وظیفه ساده ای دارد و آن محدود کردن توانایی ما و بچهها در تشخیص رؤیا از واقعیت است. ما به او اجازه میدهیم در هر ساعتی وارد خانه شود. اگر درباره بیگانگان و غریبهها به بچهها هشدار میدهیم، متاسفانه درباره این بیگانه، هیچ هشداری به بچهها نمیدهیم. این بیگانه یکسره حرف میزند و هرچه میخواهد میگوید و دیگران هم گوش میدهند. ”
پژوهشگر دیگری به نام” جان تیلور گاتر ” Gutter نیز میگوید:
” تلویزیون و رسانهها با سرگرم کردن کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشنا شدن با واقعیتهای جذاب، نشاط آور و حتی مخاطره آمیز را از آنان سلب میکنند و این امر آنان را بی حوصله و ناآرام میسازد. ما باید کودکان را با دنیای واقعی آشنا کنیم. ”
در گزارشی از زنان آمریکا نیز آمده است که بسیاری از زنان آمریکایی، بیش از آنکه به فکر مراقبت از کودکان خود باشند، تلویزیون تماشا میکنند. در این گزارش آمده است که مراقبت از کودکان و صحبت کردن با آنها در اولویت بسیار پایین تری قرار دارد. این امر به منزله کاهش میزان ارتباطات انسانی بویژه با کودکان است که عامل مهمی در آسیپ پذیری خانوادهها محسوب میشود.
آقای دکتر رضا پورحسین، روان شناس ایرانی میگوید:
” گسترش رسانههای جمعی و ارتباطی، ارتباط مستقیمی با فرد گرایی و دوری از گروه دارد. برای رهایی از این وضعیت، باید فرهنگ صحیح استفاده از ابزارهای رسانه ای گسترش یابد. در این فرهنگ، این ابزارها باید در خدمت تعالی انسانها باشند، نه شکل دهنده رفتار آنان / بنابراین خانوادهها باید رویکردی مبنی بر کاهش استفاده از ابزارهای رسانه ای داشته باشند و از این وسائل به صورت کنترل شده ای استفاده نمایند. طبیعی است در چنین وضعیتی، فضای خانواده برای گفتگو و تفاهم آماده میشود. “
همان طورکه دکتر پور حسین اشاره کرد، رسانهها باید ابزاری در خدمت انسان باشند، تا آدمی از طریق آنها بتواند به اهداف متعالی دست یابد. در بینش دینی ازآنجا که رسیدن به تکامل روحی، انسانی و اخلاقی، هدف غایی زندگی است، همه چیز باید در راستای این هدف قرار گیرد. در منطق دین، از آنجاکه انسان باید برای کسب آگاهی و افزایش دانش و بصیرت خود بکوشد، رسانههای ارتباطی و اطلاع رسانی باید در این زمینه، کارکردی سازنده و مفید داشته باشند. در قرآن کریم، خداوند به بندگانی که قولها و سخنهای گوناگون را میشنوند، اما از بهترین آنها تبعیت میکنند، بشارت میدهد. این منطق قرآنی به ما یادآور میشود که انسان با کمک ابزارهای شناختی مثل چشم و گوش که خداوند در اختیار او گذاشته است، وظیفه دارد درمورد آنچه که در پیرامونش میگذرد، آگاهی و شناخت پیدا کند. این ابزارهای شناختی، دادههای زیادی را به ذهن و روح انسان منتقل میکنند. دراین میان، انسانی که مزین به تربیت الهی است، این دادهها را به مدد عقل و آموزههای دینی پردازش میکند، سپس آنچه را که سودمند است، مورد استفاده قرار میدهد و آنچه را زیان آور است، رها میکند. از این رهنمود زیبای قرآنی به فرهنگ صحیح استفاده از رسانهها میتوان پی برد. در دنیایی که بسیاری از ابزارهای ارتباطی درصددند معضلات اخلاقی و مفاسد فکری را ترویج کنند، باید نگاهی هوشمندانه و از روی تدبر به استفاده از آخرین فناوریهای ارتباطی داشت. با این وجود، صاحب نظران علوم اجتماعی و روانشناسان معتقدند که حتی استفاده مثبت از رسانههای ارتباطی نیز باید کنترل شده و به دور از افراط و تفریط و همراه با برنامه ریزی صحیح باشد تا فضای عاطفی خانواده آسیب نبیند.
منبع: رادیو دری ایران