داستانهای خانواده

نام «علی» برای فرزندان حسین(علیه السلام)

مروان بن حکم در عصر خلافت معاویه، فرماندار مدینه بود و با قدرت و گستاخی تمام، بر ضدّ علی بن ابیطالب(علیه السلام) و آل‌علی(علیهم السلام) تبلیغ می‌کرد و با آنها دشمنی می‌نمود. روزی امام سجاد(علیه السلام) را دید و به ایشان گفت: «نام تو چیست؟» امام سجاد فرمود: نام من علی است. مروان پرسید: نام برادرت چیست؟ حضرت پاسخ داد: ن…

مسئولیت بزرگ پدران

روزی عده‌ای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤلیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند. فرمود: «وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان!». اطرافیان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو …

ماجرای اسلام آوردن

حادثه اسلام آوردن این زن و شوهر نیز جالب است. هرگاه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) قصد تفریح و مزاح داشت، از ابوذر می‌خواست که ماجرای اسلام آوردن خود را بازگو کند. ابوذر نیز آن ماجرا را این گونه روایت می‌کند: در قبیله خویش (پیش از اسلام) بتی داشتیم که نامش «نَهم» بود. یک روز نزد آن بت …

گریه‌های شبانگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکى مشغول دعا و گریه‌زارى شد. امّ سلمه که جاى رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) را در رختخوابش ‍ خالى دید، کنجکاو شد و به جستجو پرداخت تا ایشان را بیابد. سرانجام آن حضرت را در گوشه‌ای و جاى تاریکى از …

علی(علیه السلام) پروریده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

هنگامی که علی(علیه السلام) به سن حدود شش سالگی رسید، قحطی و کمبود، سراسر مکه و اطراف را فرا گرفت. ابوطالب پدر علی(علیه السلام) که مرد آبرومند و عیالمندی بود، در مضیقه سختی قرار گرفت. خویشان ابوطالب تصمیم گرفتند، سرپرستی بعضی از فرزندان او را به عهده بگیرند. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد عمویش …

همسر مخلص و قهرمان حبیب بن مظاهر

مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر، هر دو پیر مرد و از یک فامیل یعنی از بنی‌اسد بودند و در کوفه سکونت داشتند، و در عصر خلافت امام علی(علیه السلام) از یاران صمیمی آنحضرت به شمار می‌آمدند. هنگامی که حضرت مسلم به نمایندگی از امام حسین(علیه السلام) به کوفه آمد، این دو نفر در بیعت گرفتن از مردم برای حضرت مسلم کوش…

همسر دلاور میثم تمار

میثم تمّار از یاران نیرومند امام علی(علیه السلام) و از افراد برجسته و قویدل بود. ابن زیاد دستور داد او را ده روز قبل از ورود امام حسین(علیه السلام) به کربلا، به دار آویختند و شهید کردند. او همسر دلاوری داشت که در راه اسلام، بسیار ثابت قدم و استوار بود. از دلاوری‌های او این که: به دستور ابن زیاد، جنازه ه…

نفرین مادر در حق عالم بنی‌اسرائیل

از امام باقر(علیه السلام) روایت است که در بنی‌اسرائیل، عابدی بود بنام جریح، که در صومعه خویش به عبادت مشغول بود. روزی مادرش او را در حالی که وی به نماز اشتغال داشت، خواند، اما او، مادر را پاسخ نداد ـ (در بعضی روایات آمده که اگر جریح فقیه می‌بود می‌دانست که قطع نماز نافله و پاسخ دادن به مادر، از نماز افضل ب…

مجال تحرک کودکان را سلب نکنید

آن روز پس از تعمیر رادیو، صداى امام(ره) توجه مرا به خود جلب کرد: رادیو را کجا مى گذارید؟! عرض کردم: روى میز، کنار دستتان. فرمودند: نه، جایى بگذارید که دست بچه به آن نرسد و بهتر است روى تاقچه بگذارید. با کمى تامل، مقصود امام(ره) را دریافتم. ایشان براى آن که هم رادیو محفوظ باشد و هم مجبور نباشد …

عشق به همسر

خاطرات همسر شهید محمد ابراهیم همت: ما اصلاً مراسم نداشتیم. من بودم و ابراهیم و خانواده‌هایمان. یک حلقه خریدیم هزار تومان. ابراهیم هم یک انگشتر عقیق گرفت صد و پنجاه تومان. صبح روزی که مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار است. مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به …

خدمت به همسر

خاطره همسر سردار شهید یوسف کلاهدوز: شاید علاقه‌اش را خیلی به من نمی‏‌گفت، ولی در عمل، خیلی به من توجه می‏‌کرد. با همین کارهایش، غصه دوری از خانواده‌ام را فراموش می‌کردم. حقوق که می‏‌گرفت، می‌‏آمد خانه و تمام پولش را در کمد من می‏‌گذاشت و می‏‌گفت: "هر جور خودت دوست داری خرج کن." خرید خانه با من بود. اگر خودش …

توجه به کودک

گروهی از کودکان مشغول بازی بودند. ناگهان با دیدن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) که به مسجد می‌رفت، دست از بازی کشیدند و به سوی حضرت دویدند و اطرافش را گرفتند. آنها دیده بودند پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم)، حسنین(علیهما السّلام) را به دوش خود می‌گیرد و با آنها بازی می‌کند. به این امید، هر یک د…

تاکتیک خواهر و مادر حضرت موسی(علیه السلام)

فرعون، طاغوت بزرگی بود که در مصر حکومت می‌کرد. روزی منجمان به او خبر دادند که امسال، کودکی متولد خواهد شد که سرنگونی سلطنت تو، به دست او صورت می‌گیرد! فرعون با شنیدن این سخن، به شدت نگران شد و دستور داد در آن سال، نوزادان پسر را به قتل برسانند. این دستور فرعون، بی‌چون و چرا اجرا شد و نوزادان پسر ب…

حامی پدر

یکی از روزها قبل از هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوجهل، عده‌ای از مشرکین مکه را به دور خود جمع کرد و با همفکری آنان، چنین نقشه کشید که وقتی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به مسجدالحرام رفت، در وقت سجده نماز، شکمبه گوسفندی را بر سر آن حضرت بریزند. آنها طبق نقشه قبلی، این عمل ناجوانمردا…

تنبیه همسایه مردم‌آزار

مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد و از این که همسایه اش او را آزار می‌رساند، زبان به گلایه گشود. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلم) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد. مرد آرام شد و رفت. چند روز بعد بازگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد. مجدداً رسول خدا(…

تاوان احترام کمتر به پدر

حضرت یوسف(علیه السلام) پس از فراز و نشیب‌های زیادی که داشت، به سمت فرمانروایى مصر رسید. پدرش ‍حضرت یعقوب(علیه السلام) سالها با رنج و مشقت، دورى و فراق یوسف را تحمل کرده بود و توان جسمى را از دست داده بود. هنگامى که باخبر شد یوسف، زمامدار کشور مصر است، خوشحال و شادمان با کاروانی به سوى مصر حرکت کرد. حض…